- ۲ نظر
- ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۱۷
سحر رمضان و نسیم بهار و غزل حافظ و آواز شجریان. حال خوش یعنی چی دقیقاً؟
دو دقیقه عشقبازی استاد شجریان با حضرت حافظ را بشنوید. به همراه سنتورنوازی زیبای زندهیاد پایور.
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند...
در وظایف تعریف شده برای هر قوه، اظهار نظر درباره معاهداتی مثل برجام و مذاکره با کشورهای اروپایی، سیاست خارجی، مشکلات صنفی و مشکلات اقتصادی در حیطه وظایف و اختیارات رئیسجمهور (در مقام عمل) و رهبری (در مقام رهنمود و در صورت نیاز عمل) است. این مسائل به قوه قضاییه و رئیس آن هیچ مربوط نمیشود. آن هم قوهای که خودش پر از مشکل و معضل است و انتقادهای به حق زیادی علیه آن وجود دارد.
رئیس و سخنگوی قوه قضاییه عجالتاً درباره گم شدن مرتضوی و اعتصاب غذای بقایی و دوجین اتهامی که پشت سر این قوه وجود دارد و پروندههای پرابهامی مثل محاکمه دانشجویان شیرازی و فلان شاعر بخت برگشتهای که به خاطر جمعآوری یک سری مدارک دال بر فساد دادستان شهر به جرم دخالت در امر غیر دستگیر شد و هزار و یک مورد دیگر از این دست پاسخهای قانعکنندهای پیدا کنند. به خاطر برجام و اقتصاد و سیاست خارجی و مشکلات صنفی نه در این دنیا و نه در آن دنیا کسی یقه آنها را نمیگیرد!
اگر پیگیر مطالب این وبلاگ بوده باشید قطعا به علاقهی من به مباحث شیرین زنان علیه زنان، مردان علیه زنان، شوهران علیه زنان، حیوانات علیه زنان، کشور علیه زنان، جهان علیه زنان و به طور کلی هرچیزی علیه زنان واقف هستید. قبلاً در چند پست به معرفی تعدادی از جنایتکاران فعال علیه زنان پرداخته بودم و آنها را رسوا و به سزای اعمال ننگینشان رسانده بودم! اما متاسفانه این افشاگریها ادامهدار نبود و بین آنها وقفهای طولانی افتاد. با این حال تصمیم گرفتم که به این وقفهی طولانی خاتمه دهم و رسالت خود در رسوا ساختن تمام چیزها علیه زنان را از سر بگیرم. این شما و این هم سری جدید همهچیز علیه زنان:
یک) اگر خدایی ناکرده گذرتان به بیمارستانها افتاده باشد با این حقیقت تلخ و دردناک مواجهه شدهاید که روی اتیکت پرسنل خانم در برخی بیمارستانها اسمها به اختصار نوشته شده. ز احمدی-پرستار، م رضایی-مسئول تدارکات، ف موسوی-دستیار، ن میرامینی سوپروایزر و... البته که این اختصار نوشتن تنها مختص به بیمارستانها نیست. بسیاری از ادارات دولتی هم گرفتار این خبط و خطای بزرگ و نابخشودنی هستند! خب دیگر چه میخواهید؟ توهین از این بیشتر و بالاتر؟ مگر اسم یک خانم چه اشکالی دارد که کامل نوشته نشود؟ آیا بیمار تحریک میشود؟ آیا باعث فساد میشود؟ آیا... این را با استادمان که فلوشیپ بخش بود به مزاح در جریان گذاشتم. با خنده گفت تا به حال به این موضوع توجه نکرده. گفت اساسا وقت توجه به این مسائل پیش پا افتاده و چیپ را ندارد. و ادامه داد فردا پیگیر این مطالبه بزرگت از رئیس بیمارستان هستم. و قهقهه سر داد. استاد هستی باش! فوق تخصص هستی باش! بیمارها برای دیدنت از شهرهای کوچک و بزرگ میآیند، باش! تا وقتی که این مسئله دغدغهی ذهنت نشده تو هم یکی از «علیه زنان» هستی. استاد علیه زنان!
دو) چند وقت پیش حین چرخ زدن در اینترنت داشتم یکسری شورت استوری برگزیده در یک جشنوارهی کوچک داستانی را میخواندم. بینشان کلی داستان زنان علیه زنان پیدا کردم. از یکیاش که توهین آشکار به زنان بود حسابی بغضم گرفت. دختر شخصیت اول داستان ماجرای کات کردن خودش را با لحنی سوزناک روایت میکند و از عشق و علاقهی خود به بویفرندش میگوید. داستان احساسی و تاثیر گذاری بود اما نباید گول آن را خورد! خانم محترم! نویسنده هستی باش! خارجی هستی باش! داستانت مقام کسب کرده، باش! اما تا وقتی که در داستانت دختر عاشق باشد و برای رسیدن به پسر مورد علاقهاش هرکاری میکند تو هم یکی از «علیه زنان» هستی. زنان علیه زنان! نویسندگان علیه زنان!
سه) یکی از کتابهایی که هرازچندگاهی تورق میکنم نامههای فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپور است. راستش دیگر از فروغی که هر فمینیستی او را رهبر ادبی و فکری خود میداند این حجم از عشق و علاقه نسبت به جنس وحشی و تنفرانگیز مرد بعید بود. اصلا چرا باید یک زن عاشق مردی شود؟ اصلا چه دلیلی دارد؟ چه دلیلی دارد حتی بعد از طلاق دلش هوای شوهر سابقش را بکند و برایش نامههای عاشقانه بنویسد؟ خانم فروغ! شاعر هستی باش! کارگردان و مستندساز هستی باش! روشنفکر هستی باش! اما تا وقتی که نامههای عاشقانه برای جنس نر مینویسی تو هم یکی از «علیه زنان» هستی! فروغ علیه زنان!
چهار) حتما تا به حال شنیدید که وقتی قرار است وعدهی جبران محبت از جانب شخصی را بدهیم حوالهاش میدهیم به مراسم عروسیاش. «ایشالا عروسیت.» خب این یعنی چه؟ مگر ارزش وجودی هر دختر به ازدواجش است که جبران محبت را به آن روز حواله بدهیم؟ این توهینها چه معنی دارد؟ البته اضافه کنم این لفظ تنها برای یک خانم توهین است و برای یک مرد هیچ بار منفیای ندارد! فلذا عروسی علیه زنان!
پنج) اصلا همین لفظ عروسی خودش یک «علیه زنان» است. چه معنی دارد که نام یک نقش زنانه روی چنین مراسمی باشد؟ این استفاده یعنی سوءاستفاده جنسیتی! عروسی علیه زنان!
این درد و بغض و حسرت و ماتم دوا کنید
این غم که کرده پشت مرا خم دوا کنید
یا کم بیاورید شکرخنده پیش من
یا خندههای تلخ مرا هم دوا کنید
از نیش و زهر زخم زبان گوش من پر است
بر گوش من نهاده دو مرهم دوا کنید
این گریهها به خاطر طرد از بهشت نیست
حوا به من رسانده چو آدم دوا کنید
قلیان دوای عاشق ناکام مانده است
با دود و کامهای دمادم دوا کنید
"غم میخورم که هیچ غمی نیست ماندگار"
غم بر دلم نهاده و این غم دوا کنید
بر جان من دعا و دوا کارگر نشد
اکنون نمانده راه به جز سم! دوا کنید...
*مصراع داخل گیومه از فاضل نظری
طبعاً وقتی از حجاب حرف میزنیم منظورمان حجاب کامل است. اینکه به یک پوشش لفظ حجاب اطلاق شود یا خیر بستگی دارد به اینکه آن پوشش چقدر با موازین شرع و دین منطبق باشد. بالاخره هیچکس که لخت از خانه بیرون نمیآید و هرکسی به نحوی خودش را میپوشاند. اما اگر آن نحو منطبق با دستورات شرع باشد لفظ حجاب به خود میگیرد.
محجبه کسی است که بر طبق موازین شرع خود را پوشانده باشد. این موازین هم کمیت را شامل میشود و هم کیفیت را. یعنی هم حدودی را در بر میگیرد و هم نحوه پوشاندن آن حدود را مشخص میکند. ممکن است یک نفر تمام بدنش را پوشانده باشد اما با پوششهای تنگ و بدننما؛ و یا کسی فقط بخشی از بدنش را پوشانده باشد. طبعا این آدمها را میگوییم حجاب ندارند و محجبه نیستند.
با این حساب اگر حجاب را مترادف با حجاب کامل بگیریم که ترادف کاملا درستی هم هست، امروز فقط دو گروه محجبهاند. چادریها و گویندگان خبر صدا و سیما! چادر در برابر مانتوهای گل گشاد دهه شصت و هفتاد حجاب برتر محسوب میشد. با این وضع مانتوهای امروز چادر دیگر حجاب برتر نیست. تنها حجاب است.
آنهایی که من را میشناسند میدانند که من از طرفداران سفت و سخت شجریان و آثارش هستم. نقل همین حالا نیست. از زمان نوحوانی به استاد و آثارش علاقهمند بودم. اصلا من دیوانه صداهای خوبم. چه آن صدای خوب صدای یک قاری قرآن درجه یک مثل مرحوم مصطفی اسماعیل باشد و چه آثار فاخر استاد شجریان.
در نوجوانی مجذوب مصطفی اسماعیل و تلاوتهایش شدم. قریب به دویست ساعت از بهترین تلاوتهای مرحوم را با بهترین کیفیتهای موجود گلچین کرده بودم. تا جایی که بیس گوشهها و دستگاههای موسیقی را از همین تلاوتها یاد گرفتم. از این دقیقه تا آن دقیقه قرار بیات، بعد رست و جواب بیات، بعد حجاز و سهگاه و... دورانی بود. هنوز هم گهگاه سر میزنم و بعضی از شاهکارهای مصطفی اسماعیل را گوش میدهم و کیف میکنم. خلاصه اینکه ذات موسیقی و صدای خوب از کودکی من را جذب کرده و میکند، جوری که زیبایی و جذابیت بصری برای من شاید در مرتبهای بعد از جذابیتهای صوتی قرار بگیرد. از شما چه پنهان بدم نمیآید اگر یک روز گوش شیطان کر خدایی ناکرده زن گرفتم از همین جماعت خواننده و گوینده بگیرم.
غرض اینکه از قماش جماعتی نیستم که موسیقی اصیل و سنتی برایشان ژست و کلاس است. موسیقی سنتی علاقه من است و از نوجوانی گوش دادهام. از همه موسیقیها بیشتر. پس فکر میکنم حق داشته باشم درباره علایقم و کسی که بیش از همه من را به این جنس موسیقی علاقهمند کرده حرف بزنم.
امروز روز اول رمضان به پایان رسید. از اینهایی نیستم که بگویم رمضان بی ربنای شجریان رمضان نیست و چیزی کم دارد. به خصوص که میدانم خیلی از کسانی که همچین حرفهایی میزنند سال به سال موسیقی سنتی گوش نمیدهند. ولی من به عنوان یک آدم علاقهمند به موسیقی از وضع موجود در صدا و سیما جداً ناراحت و عصبانیام. ناراحتی و عصبانیتم به این دلیل است که هنوز نفهمیدم متر و معیارهای صدا و سیما برای اختصاص دادن کنداکتورش به هنرمندان بر چه اساس است؟ بر اساس سواد موسیقایی افراد؟ تجربهشان؟ فاخر بودن آثاری که ارائه میدهند؟ حرام و حلال بودن آنها؟ دقیقا چه معیاری بر صدا و سیما حاکم است که در آن عماد طالبزاده و علیرضا طلیسچی و ماکانبند و هوروشبند و بهنام بانی و شهاب مظفری و حمید هیراد میتوانند در برابر مخاطب هشتاد میلیونی اجرا کنند ولی بزرگان آواز و موسیقی مثل استاد شجریان و زندهیاد لطفی و علیزاده و کلهر و کامکار حق نداشته و ندارند؟! آخر با کدام منطق و دلیل؟
شجریان صدایی داشت که در دسته بهترین و قدرتمندترین صداهای ایران و حتی جهان قرار میگرفت. موسیقی و آثاری ارائه میداد که فاخرترین آثار بود. شجریان برای انقلاب خواند، برای میهن خواند، برای فرهنگ و ادبیات این مملکت خواند، آلبوم تلاوت قرآن منتشر کرد، ربنا را برای رمضان خواند و در آن شرایط و محدودیتهای افتضاح موسیقی در اول انقلاب کارش را به بهترین شکل انجام داد. نه مطرب بود، نه کابارهای بود، نه موسیقی مبتذل اجرا میکرد. دیگر ما از یک هنرمند چه میخواهیم؟
در عوض با شجریان چگونه رفتار کردند؟ کنسرتهایش لغو میشد، آثارش در تلویزیون و رادیو تقطیع و با مونتاژِ اسلامی! عرضه میشد. یک بار هم که صدا و سیما برای برنامه تحویل سال ۷۵ از او دعوت کرد اجازه اجرای زنده ندادند و آواز ضبط شده استاد را پخش کردند. از آن بدتر بعضی از روزنامههای دولتی حمله کردند که چرا به جای یک مطرب از پدر و مادر یک شهید برای تحویل سال دعوت نشده!
خب نتیجه همین کارها میشود دلچرکین شدن اساتیدی مثل شجریان. همینها باعث شده امروز از ربنای شجریان و دعای تحویل سال دکتر اصفهانی برسیم به جایی که برای خواندن دعای تحویل سال باید دست به دامان بهنام بانی شویم!
من نمیگویم اینها نباشند. امروز به هر دلیل ذائقه مردم و جوانان به سمت اینها رفته. اما انصافا در طول سال یک تایم نیمساعته در کنداکتور صدا و سیما خالی نمیشود که اساتید و بزرگان موسیقی بیایند و درباره هنرشان صحبت کنند؟
حالا درد این است که عدهای میگویند مشکل این مردم موسیقی و ربنای شجریان نیست و اقتصاد است. چرا عزیز من! موسیقی و فرهنگ هم مهم است. اینکه سیاسیون به خاطر به حاشیه راندن مسائل دیگر بحث موسیقی و هنر را مطرح میکنند دلیل نمیشود که این مسائل بیاهمیت باشند. جالب اینکه همینها در دوره خودشان میگفتند مشکل مردم اقتصاد نیست و مردم میتوانند با اشکنه سر کنند و معنویت و ایمان مردم مهم است.
موسیقی مهم است چون اگر درست چشممان را باز کنیم و کمی فکر کنیم میبینیم که مسئله هنر و موسیقی جدا از دین و ایمان مردم و مسائل روحی و معنوی و اعتقادی آنها نیست. هم از جهت اینکه فقه ما بعضی موسیقیها را حرام میداند و طبعا باید موسیقی حلال را معرفی و از آن حمایت کند و هم از این جهت که اگر جامعه با نوای ربنا و آوزاهای برگرفته از اشعار عرفانی مولوی و حافظ مانوس باشد قطعا از جامعهای که در آن مردم از "دلبریتو کمترش کن" شهاب مظفری یا "هربار این درو" ماکانبند اقبال میکنند به معنویت نزدیکتر است.
پ.ن : به تازگی نسخه جدیدی از ربنا و آواز افشاری استاد منتشر شده که نسبت به نسخههای قبل کیفیت بالاتری دارد. گوش بدهید و روحتان را تازه کنید. به قول سایه این اثری است که میشود آن را بالای دست گرفت و با افتخار پیش موسیقیدانان عرب برد و گفت اگر میتوانید مثلش را بسازید! (دانلود ربنا و مثنوی افشاری استاد شجریان)