ویار تکلم

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

زن که بگیرم، حکما دل‌م برای دوش‌های وقت سحر تنگ خواهد‌شد!

  • ویار تکلم

یک- درست چند دقیقه قبل ازوقتِ بازدید که قرار بوده فرمانده از آسایش‌گاه دیدن کُند. اتفاقی بالشت‌م را جابه جا می کنم. چند بسته ترامادول پیدا می‌کنم! آخرش هم معلوم نشد کار کی بود.

دو- آمار بگیرند، دیدن غیر سیگاری یک رویا می شود و دیدن یک ترامادولی یک عادت. از هر ده تا شش تا سیگاری از آب در می‌آیند و سه تا قرصی!

سه- فرمانده ازم خواست که آنتن‌ش باشم و راپورت اتاق را بدهم. قبول نکردم. از دو سال، فقط دو روزش را پست ندادم که یک روزش هم به خاطر بیماری بود!

چهار- موارد بالا حرفایی از روی وهم و بادهوا نیست. حرف مشترک قریب به اتفاق دوستانی است که سربازی رفته‌اند و یا سربازند. سه مورد که سهل است می‌شود ده‌ها مورد مشابه موارد بالا را هم به این لیست اضافه کرد تا آن وقت به فضایی نزدیک به آن چه که در سربازخانه های کشور می‌گذرد دست پیدا کرد!

پنج- واقعا حکمت این نوع سربازی را نمی فهمم. توجیهات چرایی وجود سربازی را هم نمی‌فهمم. مثلا میگویند: سربازی انسان را مرد می‌کند! نمی‌دانم از کی تا حالا تِی کشیدن دستشویی و فحش خوردن و بشین پاشو مردساز است؟ از کی تا به حال دویدن و سینهخیز و قبل‌تر ها پامرغی رفتن مرد ساز است؟ واقعا خروجی این‌ها چه چیزی است جز تعدادی انسان بی‌احساس و غالبا معتاد که دو سال از بهترین سال‌های زندگی را که می‌شد در آن درس خواند و یا حرفه‌ای یاد گرفت تلف کرده‌اند. یا مثلا اینکه آن‌ها را برای جنگ احتمالی و دفاع آماده می‌کند. باشد قبول! اما یک دوره اسلحه و نگهبانی و تیراندازی یک ماه، نه دو ماه، نه شش ماه اما دو سال‌ش دیگر واقعا زیاد است. در واقع سه ماه آموزشی است و مابقی تحقیر و توهین و بی‌گاری! و...

شش- من نمی‌خواهم ادای روشن فکری در بیاورم که ایران را با کشورهای اروپایی بی‌طرف مقایسه کنم و بگویم سربازی نه! اتفاقا معتقدم سربازی باید باشد اما نه با این کمیت و کیفیت. نه با این شیوه و اصول. این همه جوان در سن کار را با ماهی هفتاد هزار تومان دو سال به خدمت گرفتن (حالا بماند که تعریف خدمت از نظر آن پادگان چه باشد؟!) چه منفعتی برای کشور دارد؟ آیا نمیشود بعد از چند ماه آموزش نظامی از آنها در زمینههای مرتبط با توان و کارشان هم استفاده کرد؟ نمیشود...

  • ویار تکلم

من از مسئولین کشور عاجزانه تقاضا دارم که روزه‌گرفتن در ماه رمضان را تعطیل کنند. نه تنها از مسئولین که حتی از علما هم خواهش می‌کنم که با یک فتوا روزه‌گرفتن را مکروه و حتی حرام! اعلام کنند. حالا اگر نشد تعطیلِ تعطیل یا حرامِ حرام اقل کم چند سالی را تعطیل و حرام کنند. مگر نمی‌بینند که ملت دارد از دست می‌رود! این همه بیماری بین مردم شیوع پیدا کرده و همه دارند می‌میرند! دیگر چه دلیلی بالاتر از این؟ نشان به آن نشان که تو الان برو توی کوچه و یقه کسی را بگیر و بپرس روزه می‌گیری یا نه آن وقت است که از تمام مصائب مردم باخبر می‌شوی و عن قریب است که یقه چاک کنی و به خاطر حال‌شان زار زار گریه کنی. از بین آن‌ها نصف بیش‌ترشان که مشکل معده و زخم آن را دارند و اگر روزی چهارتا قرص بالا نندازند می‌میرند. تعداد زیادی هم که مشکل قندی دارند و اگر به آن ها قند نرسد با مشکل مواجه می‌شوند. تعدادی هم فشار خون‌شان طبیعی نیست و چه چیزی خطرناکتر از این. تعدادی از این قشر را هم بانوان مای بی‌بی به پا! تشکیل می‌دهند و آن اقلیت زیادِ! باقی مانده را هم داداژهای اهل عمل و بخیه! شاید با خودتان بگویید خب چنین مسائلی چه ارتباطی با ماه رمضان دارد و کسی که بیمار است یا مشکل شرعی دارد باقی سال هم آش همان آش است  و کاسه همان کاسه. اما زکی! زهی خیال باطل. من برای‌ش ادله ای نمی‌آورم اما چند روز صبر کنید تا ماه تمام شود آن وقت اگر یک نفر بیمار در جامعه پیدا کردید هرچه خواستید بگویید! نیست که نیست! حتی یک مورد هم. اصلا به من باشد همین ماه را ماه دوا و درمان اعلام می‌کنم و همه پزشک‌ها را بسیج می‌کنم که مردم را دوا و درمان کنند. تازه از این‌ها که روزه نمی‌گیرند گذشته یادی هم بکنیم از روزه گیرندگان! شاید در ظاهر مشکلی نداشته باشند اما در واقع دارند و خودشان خبر ندارند! امراضی که باز هم ماه رمضان و روزه داری عامل آن است. امراض روحی! مثلاً از کار نکردن سر صبح و زیر دمای بیست و پنج درجه سلسیوس! گرفته تا بد اخلاقی‌های ناشی از روزه‌داری. حتی اگر واقعا سر صبح باشد و تازه یک خروار سحر بلعیده باشند! خب حق دارند بی‌چارهها! خدمت به مردم انرژی را به چشم به‌هم زدنی به پایان می‌رساند و باید یک جوری این انرژی را بازیابی کنند و چه کاری به‌تر از عصبانیت آن هم روی سر ارباب رجوع؟ و دهها مورد مشابه این...پس یک ماه رمضان و این همه مشکل! تعطیل‌ش کنید جان من، تعطیل!

  • ویار تکلم

اسم چیز خیلی مهمی است. آن قدر که به نظرم بین این همه دسته‌بندی که برای انسان ها وجود دارد مثل مرد و زن، نوزاد خردسال کودک و...، سفید پوست سیاه پوست و.. باید یک دسته‌بندی دیگر هم به عنوان دسته‌بندی اسم‌ها وجود داشته باشد. منظورم این است که هر اسمی یک سری خصوصیات مشخص با خودش به همراه دارد. این خصوصیت هم اصلا ربطی به فرایند انتخاب اسم ندارد. حتی اگر پروسه انتخاب یک اسم برای افراد گوناگون متفاوت باشد. مثلا طرف بعد از فعل و انفعالاتی! که اول‌ش قرار بوده فقط یک کام باشد به وجود آمده و شده کام‌ران! یا مثلا والدینی آمده‌اند یک فرهنگ اسامی را فال طور باز کرده‌اند و یک نام انتخاب کرده که جز خارش گلو هیچ حاصلی به همراه ندارد یا مثلا از اسم یک نوشت افزاری خوش‌شان آمده و آن اسم شده نام بچه‌شان یا هر پروسه دیگری اما حاضرم قسم بخورم که هر اسمی که روی هرکسی گذاشته می‌شود قطعا یک سری صفات و خصوصیات را با خودش برای آن فرد به همراه دارد. مثلا بین دخترها؛ فاطمه ها از آن دختر چادری‌ها و مذهبی‌طورهایی هستند با شیطنت‌های زیرپوستی. یا سپیده نام‌ها قطعا یک ... پهن و گنده به قاعده‌ی سه وجب دارند. زینب ها دراز و لاغر هستند که انگار کل مشکلات دنیا روی شانه های‌ش سنگینی می‌کند. دخترهایی به اسم سارا هم از آن‌هایی هستند که برای داشتن دوست پسر می‌میرند و هر موجودی که بشود به آن مذکر گفت همان اول حداقل هفتاد درصد شانس برای رفاقت با او را دارد! دلارام هم بی‌شک یک دختری است شر و شور که همیشه در همان کودکی‌های خودش مانده است، حتی اگر چهل سال‌ش شود و چهار شکم بچه بزاید! مهسا ها بدون استثنا خوش‌گل هستند و دل‌بر! فرشته ها علاوه بر این که تپل هستند احساس ریاست هم می‌کنند و فکر می‌کننند همه باید به آن ها خدمت کنند و هیچ کس بهتر از آن‌ها نمی‌تواند کاری را انجام دهد. تهمینه ها هم بدون استثنا هیکل شان شبیه آن هایی است که چند شکم به صورت طبیعی زاییده‌اند. منظورم این است که حسابی از ریخت و قیافه افتاده‌اند. زهرا ها هم از آن دخترها پر حرف و زبان دراز هستند که باید حواس‌ت جمع باشد که با او مشکلی پیدا نکنی چرا که چشم ها را می‌بندند و هرچه از دهان‌شان در بیاید می‌گویند. و به همین شکل در پسرها؛ علی ها مدیر و مدبر هستند! محمدرسول ها بدون استثنا چاق و پخمه هستند. حسن نام‌ها همیشه یک کاسه‌ای زیر نیم کاسه‌شان هست. حسین ها از بس زیادی خوب و مثبت هستند لج درآرند. انسان‌هایی به نام سجاد هم نماد یک نسل زخم خورده و یک بغض فروخورده هستند که هر لحظه بیم فوران‌ش است. سعید ها تکیده شده‌اند از بس که ... کرده‌اند و امیر ها هم یک پا در زمین دارند و یک سر در هوا! از بس دیلاق هستند. سپهر نام‌ها هم از بس سوسول و مامانی هستند که تو بیش‌تر با مادرش سروکار داری تا با خودش! و به همین صورت هر اسمی نماد یک سری خصوصیات است که با خود حمل می‌کند. پس یک‌بار دیگر تَکرار می‌کنم اسم چیز مهمی است!

  • ویار تکلم