ویار تکلم

آخرین مطالب

اون چیه پشتت قایم کردی؟

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

خبر دادند که هفته‌ی آینده، تعدادی از اسرای جنگی به کشور برمی‌گردند. وقتی این خبر را به من و مادرم دادند، یعنی صاحب خبر شما هستید و احتمالا پدر من هم جزء یکی از این آزاده‌هاست. از هول خبر، قُلک یک ساله‌ام را شکستم و با پول‌ش برای پدری که ازش خاطرات مبهمی به یاد داشتم، یک جفت دست‌کش گرم گرفتم که حتم داشتم در آن سرمای استخوان‌سوز به دردش می‌خورد. چون با خودم قرار گذاشته‌بودم که از فردای روزی که برگشت، هر روز با موتوری که گوشه‌ی انباری افتاده‌بود، برویم دور دور! و نگذارم دست‌هایش یخ بزند. آن را کادوپیچ کردم. هنوز که هنوز است، آن کادو را دارم. مثل همان روز اول‌ش. باز نشده، بعد از سی سال. آخر، پدرم که برگشت، فراموش کرده‌بود که دست‌هایش را با خودش بیاورد.

  • ویار تکلم

جانبازی

جنگ تحمیلی

نظرات (۱۳)

آدمای شجاعی بودند ...
چه غم انگیز :(
اسرا و شهیدان و جانبازان افتخار این مردم هستن. 
اونها مرد بودن برعکس مردهای الان.
  • کمی خلوت گزیده!
  • :'(
    عالی نوشتین...
  • پرتقالِ دیوانه
  • وای :(
  • پرتقالِ دیوانه
  • یا شاید
    دستی که جاماند
    گفته خدا دو بال برایش بیاورند...
  • مجتبی مطوری
  • داستان زیبا و درد ناکی بود):
  • بانوچـ ـه
  • چه غمی داشت :(
    :)
    تو اینقدر کوچولویی اون وقت با این جسارت درباره اتفاقای گذشته و حال و آینده نظر میدی؟!!
  • فاطمه قاف
  • :) 
    کاش قدرشونو میدونستن ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">