کتاب "ترجمان الاشواق" مشتمل است بر حدود شصت غزل عاشقانه از عارف بزرگ تاریخ اسلام، محیالدین عربی. عارفی که بزرگانی نظیر امام(ره)، مرحوم قاضی، آیتالله حسنزاده آملی، علامه طباطبایی و بسیاری دیگر او را پدر عرفان اسلامی و اعظم تمام عرفا میدانند.
چنانچه خود محیالدین شرح میدهد در سفر به مکه دلباختهی دختر یکی از علمای آنجا میشود و با الهام از او به سرودن این دیوان میپردازد. جانمایه اشعار این دیوان تاکید بر این نکته است که عشق زمینی و عشق الهی از هم جدا نیستند و در انتها در یک نقطه با هم تلاقی پیدا میکنند.
کسی چه میداند؟! همانطور که همه عشقها در یک نقطه به هم میرسند، شاید همه انتظارها هم در نهایت در یک نقطه تلاقی پیدا میکنند و به انتظار آمدن یک نفر میرسند. مثل این غزل سایه که با هر نیتی که سروده شده عجیب بوی امام زمان(عج) میدهد:
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بینشاط بهاری که بی رخ تو رسید
نشان داغ دل ماست لالهای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه جویبار گریه بید
گذشت عمر و به دل عشوه میخریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
کهراست سایه در این فتنهها امید امان
شد آن زمان که دلی بود در امان امید...
*حق غزلهای شاعر بزرگی مثل سایه را فقط سلطان آواز ایران میتواند ادا کند. این غزل زیبا را با صدای استاد شجریان بشنوید. (بهار سوگوار با صدای استاد شجریان)
**این روز عزیز تبریک به همگی 🌸🌸
- ۰ نظر
- ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۵۳