ویار تکلم

آخرین مطالب

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات ریاست جمهوری» ثبت شده است

 درست است که ارادت چندانی به روحانی و سیاست‎های او ندارم و طبعاً رای بنده در سبد هرکس خواهد رفت الا روحانی، اما با این حال نه  به شکست روحانی چندان امیدوارم و نه از پیروزی او چندان مغموم و ناراحت خواهم‎شد. به عقیده‎ی من شاید خیر و صلاح مملکت در پیروزی روحانی باشد و البته برای این سخن‎م دلایلی دارم که به هیچ وجه به معنای رای دادن به روحانی نیست.

دلیل اول احتمال آشوب بعد از شکست روحانی است. در شرایطی که جلبکهای سبز، اختلاف نُه میلیونی آرا را برنتافتند و به نظر اکثریت بیستوسه میلیونی تمکین نکردند بعید نیست که برای شکست محتمل چندصدهزارتایی همان بلوا را به پا کنند. گرچه برگزارکنندهی انتخابات دولت روحانی است و منطقاً اگر تخلفی در پروسهی برگزاری انتخابات صورت بگیرد پیکان اتهام به سوی دولت خواهد بود ولی با این حال از جماعت آشوبگر انتظار برخورد منطقی با این قضیه نمیرود. البته با توجه به واکسینهشدن کشور در انتخابات هشتادوهشت، احتمال آسیب جدی به کشور در صورت شکست روحانی منتفی خواهدبود!

دلیل دوم و مهمتر اینکه حتی شکست روحانی با اختلاف آرای کم به این معناست که هنوز طیف زیادی از مردم برای حل مشکلات اقتصادی نگاهشان به خارج از کشور است و منتظر چیدن ثمره برجاماند. در دولت فرضی رئیسی اگر با بهرهگیری از سیاستهای اقتصاد مقاومتی و افزایش تولید داخلی گرهی از مشکلات معیشتی مردم گشوده شود و وضعیت اقتصادی بهبود یابد، مدعی خواهند شد که اینها از نتایج برجامی است که ما منعقد کردیم. و اگر وضعیت بدتر شود آن را از پی‎آمدهای عمل‎نکردن به برجام خواهندشمرد!

درست است که پیروزی روحانی در این چهار سال ممکن است نتایج نامطلوبی را به همراه داشته‎باشد، ولی بزرگترین حُسنش این است که مردم واقعا به این نتیجه میرسند که از ناحیهی خارج از کشور معجزهای صورت نخواهدگرفت و نگاه به داخل به صورت یک عقیدهی مستحکم ملی در می آید که ثمرات بسیار خوبی خواهد داشت!

نمیدانم! شاید روحانی اصلح نباشد، ولی ممکن است در ریاستجمهوری او خیری باشد که ثمراتش بعدها مشخصشود.

"عسی ان تکرهو شیئاً و هو خیر لکم"

  • ویار تکلم

آقا درست است که از قدیم گفتهاند نبین که میگوید، ببین چه میگوید اما انصافا نمیشود. شرافتا نمیشود. وجدانا نمیشود. لااقل الان نمیشود. آخر حرفشان چیزی است که اصلا نمیگنجد!

 تو فکر کن نامزدشان با خوانندهی ترانهی سوسنخانم عکس یادگاری دارد، آن وقت شروع میکنند به گرفتن ژست روشنفکری و مخالفت با اینکه چرا نامزد دیگری با امیر تتلو عکس گرفتهاست. خداوکیلی قابل قبول است؟ حالا این که هیچ. این را دیگر چه میگویید؟ از اینکه فلان عضو ستاد نامزد رقیب، برای نامبردن از محمدرضا شجریان، خسروی آواز ایران، از لفظ بیمار سرطانی استفادهکرده رگ غیرت هنردوستشان باد کرده اما با خودشان فکر نمیکنند که نامزد محبوبشان در این چهارسال به جز یک بار نامبردن از شجریان در جریان مناظرهها و این اواخر ثبت انتخاباتی ربنای او در فهرست میراث فرهنگی کشور، دقیقا چه کار مثبت دیگری در حق او کردهاست؟ باز هم این هیچ! با اینها چه میکنید؟ رئیسجمهور سابق را بابت ادبیات نه چندان سطح بالایش ملامت میکنند اما چشمشان را روی ادبیات نامزد خودشان بستهاند که امروز گفت: «روز شنبه چهطور آب و صابون بیاوریم تا رویتان را بشویید!». طرف را به بیاخلاقی در انتخابات متهم میکنند اما خودشان را به فراموشی زدهاند که روزگاری همینها تصویر رئیسجمهور سابق را با سُم الاغ و هیبت میمون میکشیدند. طرف را به به بیفکری متهم میکنند اما فراموش میکنند خودشان چهطور فکر را فرستادهاند مرخصی و چشمشان به دهان فلانیاست تا تَکرار میکنمشان را خرج چهکسی میکند. در اتوبوس نامزد خودشان در حال حرکت به سمت گردهمآیی هستند و همزمان به نامزد مقابل گیر میدهند که چرا اتوبوسی آدم جابهجا میکند! چشمشان را روی فیلترینگ اینستاگرام خبرگزاری فارس و فتن را میبندند و همزمان فریاد میزنند به آزادی رای میدهیم و...

خداوکیلی اینها واقعیت دارد؟ یعنی چنین چیزی ممکن است؟ یکوقت همهی اینکارها و تناقضهایشان شوخی نباشد و یکهو بگویند شوخی کردیم و هرهر به ما بخندند؟ ها؟


  • ویار تکلم

از همین حالا اعلام می‌کنم، اگر میرسلیم برنده‌ی قاطع انتخابات با آراء بسیار زیاد نباشد، تقلب رخ داده‌است!

اولا مردم تهران فرزند خودشان را رها نمی‌کنند که به دیگری رای بدهند.

ثانیاً باز هم مردم تهران داماد خودشان را رها نمی‌کنند که به دیگری رای بدهند.

ثالثا دانش‌جویان رشته‌های ریاضی هم استاد خودشان را رها نمی‌کنند که به دیگری رای بدهند. 

باقی دلایل هم شبیه این دلایل است! 

  • ویار تکلم

اصولا، منطقا و عقلا نباید حرف کسی را در مورد حوزهای که در آن تخصص ندارد، جدی گرفت. البته نه این که نشنید، باید شنید اما جدی نگرفت. حالا این شخص نامتخصص هرکسی هم باشد، چه وطنی و چه غیروطنی و چه حتی سلبریتی. از شهاب حسینی سوپراستار گرفته تا تازه به دوران رسیدهها و نوکیسههایی مثل...(عمدا ننوشتم. خودتان تکمیلش کنید!) برای همین هم نظرات اشخاصی چون حامد بهداد و داریوش مهرجویی در مورد علوم پزشکی، مهناز افشار و امیر تتلو! در مورد سیاست، یغما گلرویی و ترانه علیدوستی در مورد جامعه و...بیش از آن که یک وحی منزل و واقعیتی آشکار باشد، تنها و تنها تراوشات ذهنی آنها است. (درست یا غلط، بماند)

با  این حال حتی اگر سطح انتظار خود و جدیگرفتن گفته های این اشخاص را هم در حد همان پاراگراف بالا فرض کنیم، باز هم گاهی از حرفهایشان ناامید میشویم! چرا که گاهی حتی با یک نظر شخصی هم مواجه نیستیم؛ با یک دروغ/ گاف/ بیاطلاعی شخصی مواجه هستیم. لیست این اظهارنظرهای دروغی میتواند خود کتابی باشد. (چه پیشنهاد خوبی! کسی پایه شود و همهی گافها و اشتباهات و دروغهای مجازی معروفها را در یک کتابی جمع آوری کند! اقل فایده‎اش این است که آینده‎گان می‎فهمند روزگاری ما به چه کسانی می‎گفتیم سلبریتی!) اما مرور چند تایش بد نیست: ترانه علیدوستی به دعوت نشدن فلان بازیکن زن فوتسال به تیم ملی به دلیل بازی بدون حجاب در کشور خارجی اعتراض میکند اما بعدا مشخص میشود که آن خانم اصلا مدتهاست که به خاطر ناآمادگیش به  تیم ملی دعوت نمیشده! محمدرضا شجریان استاد بیمثال موسیقی ایران و بسیار دیگری از هنرمندان در اظهاراتی بعد از ماجراهای سال هشتادوهشت از این که احمدینژاد آنها (یعنی مردم را؟!) خس و خاشاک نامیده ابراز ناراحتی کردند اما بعدها مشخص شد که خس و خاشاک احمدینژاد نه متوجه آنها که حتی متوجه آرای باطله هم نبوده است. رضا رشیدپور در برنامهی «دید در شب» برای اینکه بتواند برای روحانی یک همکلاس! در توهین به منتقدین پیدا کند، دروغِ گفتنِ کلمهی «بزغاله» را به احمدی نژاد نسبت داد که بعدا مشخص شد این عبارت نه برای منتقدین که برای کشورهای غربی و معاند به کار رفته. (رشیدپور در اقدامی قابل توجه، بعدها اشتباهش را تصحیح و عذرخواهی کرد.) و یا این اواخر و به خاطر انتخابات ریاست جمهوری که دوز این اظهارات شاذ بالا رفته. مثلا باران کوثری در گردهمآیی حامیان روحانی در استادیوم آزادی از این میگوید که در دولت گذشته، ممنوع الکار (البته شکل درستش ممنوع الفعالیت است. چرا که کلمهی فارسی «کار» را با «ال» عربی جمع نمیکنند!) شده اما فقط جستوجویی کوتاه نشان میدهد که او در آن سال در بیش از بیست فیلم ایفای نقش کرده و حتی برنده سیمرغ هم شده است! و یا حتی اظهارنظر اخیر شهاب حسینی!

من هم با احمدینژاد مخالفم و هم با حرف مفت! حرف مفتی که بیش از آن که حاصل مطالعه باشد، حاصل خیال و اوهام طرف باشد. حتی اگر این حرف علیه احمدینژاد هم باشد. حتی اگر علیه جامعه و سیاست باشد! و به طور کلی راجع به هرچیزی باشد! دیگران مشهور و حتی نخبه، اگر وجدان و دین‎شان را به راحتی به حراج می‎گذارند، دلیل نمی‎شود که بقیه هم همین کار را بکنند. برای همین هم جنابان هنرمند و ورزشکار و ادیب! قبل از این که در مورد موضوعی، هر موضوعی، از روی حرفی خودشیرینی بزنید اقل کم اطلاعش را داشته باشید، دانش‎ش پیش‎کش! لطفا

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم 

  • ویار تکلم

خدا می‌داند بیش‌تر از هر زمانی دل‌م به حال روحانی و وضعیت امروز اصلاحات می‌سوزد. به چنان فلاکتی افتاده‌اند که از جانب میرسلیم  هم احساس خطر می‌کنند.کم مانده علیه آراء باطله هم موضع بگیرند.😁

  • ویار تکلم

چپ و راست که تکلیف‎شان مشخص است. این فکر می‎کند تمام مشکلات کشور زیر سر آن‎دیگری است و آن فکر می‎کند تمام مشکلات کشور زیر سر این‎دیگری. اما در واقع هیچ‎کدام. زیر سر هردو! برای همین هم حوصله‎ی هیچ‎کدام از آن‎ها و حرف‎های تکراری‎شان ندارم. اما این دلیل نمی‎شود که بخواهم پز روشن‎فکری بردارم و مثلا انتخابات را تحریم ‎کنم. پس می‎ماند حمایت از پدیده‎ی این دوره از انتخابات. سیدمصطفی میرسلیم.

برای میرسلیم در فضای مجازی سه‎تا طرح کار کردم که آن‎ها را در کانال‎م منتشر کردم. اما بد ندیدم این‎جا هم منتشر کنم. یکی که پس از مناظره‎ی دوم و هجمه‎های چپ و راست به او که او را در قامت ماتریکس، قهرمان سری فیلم‎های ماتریکس نشان دادم که حتی گلوله‎های چپ و راست هم روی او اثر ندارد و دیگری هم استفاده از تشابه میرسلیم با گاندی ره‎بر فقید هند که این روزها زیادی در فضای مجازی با آن شوخی می‎شود. آخری هم که نمایان‎گر امید به آینده با میرسلیم است. از فرش تا عرش.







  • ویار تکلم

کلا به خواندن اخبار اعتقاد خاصی ندارم. آن هم خبری که پشت‎ش فقط اطلاعات صرف باشد که خب طبعا نه هیچ دردی را از من دوا می‎کند و نه راه سعادت را به من نشان می‎دهد! مثلا نیروهای آتش‎نشانی ایالات میشیگان با تاخیر خود در امدادرسانی به یک گربه، باعث شدند آن حیوان، ساعت‎ها روی درختی منتظر بماند و یا مردی که مدت‎هاست نمی‎خوابد و حمله‎ی دست جمعی کلاغ‎ها به مزارعی در ایالت فلوریدا نه در من تاثیر و نه به من ارتباطی دارد. اما با این حال بی‎خبری مطلق هم خوب نیست. بالاخره آدم باید تا حدودی بداند در اطراف‎ش چه می‎گذرد که اقل کم بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و یا حتی سرش کلاه نرود. مثلا خبرهایی در مورد تعویض کارملی و قیمت فلان محصول مورد نیاز و...برای همین هم روزانه بیش از چک کردن سرخط خبرها اعتنای بیش‎تری به خبرها ندارم. اما همین هم استثناهایی دارد. دو سایت نود و فرارو! آن هم نه برای اخبار جهت‎دار و ترسو بودن و سانسور حرف‎های مخالفین که به وفور در آن اتفاق می‎افتد، فقط و فقط برای خواندن کامنت‎های زیر برخی پست‎ها تا خسته‎گی روح‎م را با خندیدن به آن‎ها از بین ببرم. انصافا بعضی کامنت‎ها و کل‎کل‎ها در حد شاه‎کار است. شاه‎کار! 

این‌جا چندتا از کامنت‎های زیر پست نظرخواهی در مورد اولین مناظره‎ی انتخابات ریاست جمهوری را دست‎چین می‎کنم:

*رئیسی هیچ راهکار و برنامه ای نداره. فقط خود سوال رو به عنوان راه حل میگه!

*روحانی یه جور میگه باید شغل ایجاد بشه انگار مجری ریس جمهور بوده

*مناظره نیست / گفتگوی صمیمانست. چالش بر انگیز نیست. لااقل این رو هم مثل سریال ها و مسابقات تلوزیونی از ترکیه و امریکا کپی میکردند، بهتر نبود

*سفارت عربستان تعطیل نمی شد الان همه ما متاهل شده بودیما!!

*میرسلیم انگار داره سوالات تعلیمات اجتماعی خرداد ماه رو طرح میکنه:))

*قالی شویی اسحاق

*ضَرَبَ ضربوا ضربت

*من کی گفتم! خخخخ شده شاه بیت حرفاش

*برنامه رییسی در همه حوزه ها که ازش نظر میخوان اینه: به حمدالله در زمینه ... مشکلات رو حل میکنیم

*کاری که قالیباف با اسحاق و حسن کرد فقط مسی آخر بازی با رئالیا کرد..... راستی پرزیدنت روحانی پارکینسون دارن؟عایا؟

*رئیسی فکر میکنه دولت یک توبره داره! ورئیس جمهور هم متولی آستان قدسش است و برای هر کاری باید یک چیزی به گداها و سائل ها ( مردم) بدهد.!! کسی به ایشان نیست که بگه ...!!!!

  • ویار تکلم

سیدمحمد غرضی هم که رد صلاحیت شد یا به قول خودشان صلاحیتش احراز نشد و در این انتخابات غایب است. این که در این چهار سال چه اتفاقی افتاده که صلاحیتش از تایید به رد میل کرده مهم نیست. لااقل برای من مهم نیست اما اعتقاد دارم اگر او میبود، شایستهی رایهای بسیاری بود. بسیار بسیار بیشتر از آن چه که چهارسال قبل به دست آورد. چرا؟:

1) نزدیک به چهل سال حکومت در دست چپ و راست جابهجا شده و این اوضاع کنونی ماست. جا داشت یکبار هم که شده کسی فارغ از چپ و راست و احزابگرایی انتخاب میشد. وضع بدتر میشد؟ قطعا خیر. فوق فوقش تغییری نمیکرد. چیزی که چند دهه است شاهد آن هستیم.

2) تفاوت غرضی با سایر رئسای جمهور چیست؟ آن ها مثلا نخبه هستند و او نیست؟ آنها پستهای مهم کشور را در گذشته بر عهده داشتهاند و او نداشته است؟ سواد و مدرک تحصیلی آن ها بیشتر از او بوده؟ آن‏ها با دردهای کف خیابانهای جامعه آشنا هستند و او نیست؟ دقیقا آنها چه فاکتور مهمی داشتهاند که او ندارد؟ باور کنید هیچ!

3) حتی اگر غرضی نسبت به دوره گذشته یک رای و فقط یک رای بیشتر کسب میکرد؛ این برای حکومت و تصمیم گیرندهگان آن یک پیغام آشکار داشت: در این چهار سال، ما -ولو به تعداد یک نفر- از چپ و راست خسته شدهایم.

4) غرضی تنها کسی است که هم از چپ میخورد و هم از راست. یعنی هیچ پایگاه حزبی که حامی او باشد را پشت خود نمیدید که بعدها مجبور باشد که جواب حمایتهایشان را با پست و مقام بدهد. نتیجه؟ مردمیترین دولت تاریخ بعد از انقلاب

5) غرضی: چپ نمیتواند دولت نگه دارد، راست نمیتواند ملت نگه دارد!

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم

  • ویار تکلم

ریاست محترم سازمان صداوسیما جناب آقای عبدالعلی علی‌عسکری 


با سلام و تقدیم احترام فراوان


همین اول کار بگذارید کمی به عقب برگردیم؛ با این که نزدیک به هشت سالی می‎شود که از آن مناظره‎های معروف فاصله گرفته‎ایم ‎اما هنوز که هنوز است آن روحیه‎ی نشاط و شادابی که حاصل آن مناظرات بود را فراموش نکرده‎ایم و طعم شیرین‎ش از زیر زبان‎مان از بین نرفته‎است. هنوز که هنوز است کلیپ‎های‎ش را در گوشی‎های‎مان داریم و هنوز که هنوز است وقتی که غبار غم و اندوه و خسته‎گی این روزگار ناجوان‎مرد بر روح و تن‎مان می‎نشیند، این تماشای آن است که همه‎ی آن غم و اندوه و خستگی را می‎زداید و ما را به زندگی امیدوار می‎کند. هنوز هم که هنوز است خیلی‎های‎مان کلید واژه‎های «سوتی‎های شیخ+مناظرات 88» و «چیز+مناظرات 88» را به یاد داریم و آن را استفاده می‎کنیم. و به جرئت آن شور و نشاط و شادی که آن مناظرات به خانه‎های ما آورد را نه ‎خندوانه توانست و می‎تواند و نه دورهمی! و اما اصل کلام:

همان‎گونه که در خبرها آمده و مستحضر هستید، متاسفانه قرار بر این شده که مناظرات این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نه به صورت زنده و شفاف که به صورت ضبط شده و شاید مقداری حرج و تعدیل پخش شود. یعنی دیگر ما نه تنها شاهد «دول الخلیج العربیه» و «ننه جون من هم تورم را می‎فهمد» و «چیز» نیستیم که حتی همان اندک ادعای حقوق‎دانی و در آوردن کلید از جیب و تئوری ایالتی کردن کشور و سخنان شاذ را هم را هم از دست می‎دهیم و چه مصیبتی بدتر از این؟! چرا که این نه به نفع جامعه‎ی ناشاد و در غم فرورفته‎ی ماست و نه به نفع صداوسیمای این روزها از رونق افتاده‎ی شما. پس برای همین هم از شما تقاضا داریم به هیچ عنوان نه تنها زیر بار این امر نروید که حتی با این گروه پنج نفره‎ی مخالف هم مقابله کنید و مانع از این ظلم و ستم آشکار به مردم این  کشور شوید.

اما اگر و اگر، خدایی ناکرده و خدایی ناکرده نتوانستید، پیش‎نهادات زیر را در دستورات کار آینده‎ی خویش قرار دهید. چرا که اقل واکنش ما در قبال نه شما به این پیش‎نهادات، نه قاطعانه ما به انتخابات می‎باشد. باشد عمل به یکی از وظایف سازمان تحت امر شما که همان تزریق امید و شادی به جامعه:

1) دعوت از آن‎ها برای حضور هفته‎ای یک‎بار در برنامه های دورهمی و خندوانه

2) پخش زنده و کامل محاکمه احتمالی آن‎ها در آینده

3) مصاحبه با آن‎ها به صورت لایو استوری و یا پخش به صورت میان‎برنامه

و در آخر تاکید می‎کنم، این مناظرات بی‎حضور شیخ و چیز هیچ‎گاه برای ما مناظره نخواهدشد.

ارادت‌مند شما

  • ویار تکلم

عادت به بیادبی ندارم، ولی به قول دوستی احمدی‌نژاد سیخی است در...بگذریم؛ خاری است در گلوی نظام! به حال خود رهاکردنش کار درستی نیست، فرو بردنش مکافاتی است و در کشیدنش هزار و یک مکافات! باور کنید همین گونه است. از قهر یازده روزه و خانهنشینی گرفته تا عدم حضور در نشستهای مجمع تشخیص مصلحت و این آخری هم شرکت در انتخابات و کارهایی که معلوم نیست دقیقاً چه هدفی پشت سرشان است. هر روز یک بازی مسخره و یک شوآف مضحک!

 البته من خیلی اعتقاد به فساد و انحراف عجیب و غریب احمدینژاد در دوره ریاست جمهوریاش ندارم. چه بسا اگر کارنامهی هر کدام از روسای جمهور را منصفانه بررسی کنیم و رَبّ و رُبّشان را در بیاوریم، آنچنان هم بیعیبتر از احمدینژاد نباشند! اما آنچه احمدینژاد را متمایز و فسادهای دولتش را دوچندان نمایان میکند، ادعای عدالتطلبی و درد محرومین بود که خودش و هوادارنش دائم آن را در بوق و کرنا می کردند. اگر  هاشمی با شعار سازندهگی به میدان آمد، اگر خاتمی دم از آزادی و اصلاحات میزد، شعار احمدینژاد عدالت بود، عدالت! و چه حلقه مفقودهای بود این عدالت در دولت احمدینژاد!

 حالا احمدی نژاد باز پا به میدان گذاشته. به رغم نظر رهبری و به خلاف وعدهای که چند وقت پیش در رابطه با عدم شرکت و هر گونه فعالیت انتخاباتی اعم از حمایت از کاندیداتوری خاص و ...دادهبود. خب هر کس این کار احمدینژاد را به گونهای تحلیل می کند. عدهای آن را کمک به روحانی برای رسیدن به قدرت دوباره و انتقامکشی احمدینژاد از یاران دیرینش تلقی میکنند؛ عدهای آن را برآورد احمدینژاد از میزان محبوبیت( یا شاید منفوریت)ش میدانند؛ عدهای مثل آمدنیوز از تقابل علنی احمدینژاد با رهبری صورتشان گل انداخته و از خوشحالی اینکه آرای اصولگرایان با ورود احمدینژاد بیش از پیش شکسته و تقسیم میشود با دمشان گردو میشکنند و عدهای متوهم مثل رجانیوز هم این کار را بازی پیچیده سرویس جاسوسی انگلیس میدانند! خود احمدینژاد و اعوان و انصارش هم مثل همیشه دست به توجیه و فرافکنی زدهاند و در استدلالی کودکانه و مضحک این کار خود را در جهت خواست رهبری مبنی بر عدم دوقطبی شدن فضای انتخابات دانستهاند. آنها میخواهند با القای دوقطبی کاذب رئیسی-روحانی، حضور خود را به عنوان قطب سوم و برای رفع دوقطبی حاکم توجیه کنند. غافل از اینکه آنچه اکنون بر فضای سیاسی و انتخاباتی کشور حاکم است صرفا یک دو دستگی ساده است و نه دو قطبی نامطلوب! در هر دوره از انتخابات، مردم به چند دسته تقسیم شدهاند، هر کدام برای کاندیدای محبوب خود تبلیغ کرده و آراء خود را به صندوقها ریختهاند و هیچ اتفاق خاصی هم نیفتاده. اتفاقا این کار باعث گرمتر شدن تنور انتخابات و مشارکت بیشتر مردم هم شده. ولی فقط حضور احمدینژاد است که مردم را مقابل هم قرار میدهد و جامعه را به سمت ایجاد دو قطب معارض با یکدیگر میکشاند. نیاز به درایت سیاسی خیلی زیادی نیست تا بدانیم اگر در ایران فقط یک نفر در انتخابات شرکت کند و آن یک نفر احمدینژاد باشد باز هم فضای دو قطبی ایجاد میشود. دوقطبی میان موافقینی که دور سرش هالهی نور میبینند و مخالفینی که او را دجال زمان میدانند! پس احمدینژاد با ورود خود به عرصهی انتخابات دوقطبی فرضی را تبدیل به سهقطبی نمی کند. بلکه یک چند دستهگی معمولی انتخاباتی را به یک شکاف بسیار بزرگ و دوقطبی پر آشوب میان موافقین و مخالفینش تبدیل میکند. البته من بعید میدانم آقای احمدینژاد که چندین سال در راس سیاست این مملکت بوده همچین مسئلهی واضحی را نداند و درک نکند. اما اینکه چرا این‌گونه رفتار میکند واقعا جای سوال دارد

بهتر است آقای احمدینژاد به جای این رفتار های کجدار و مریز در قبال نظام و رهبری، یک بار برای همیشه از لاک خودش بیرون بیاید و ماهیت واقعی خود را نشان بدهد. امثال موسوی و کروبی و منتظری اگر با تقابل صریح و ظاهراً شجاعانه با رهبری، پیش چهار نفر محبوبیت داشتند، احمدینژاد با این قبیل رفتارهای مزوّرانه، روز به روز بر نفرت عمومی جامعه از خود و حلقه اطرافش میافزاید. بهتر نیست آقای احمدینژاد به جای توسل به چنین توجیهات مسخرهای، پایش را از میدان انتخابات بیرون بکشد و بیش از پیش عملکرد خود را زیر سوال نبرد و تنها برگ برندهی هوادارانش را که مدعی ولایتپذیری او هستند، نسوزاند؟!

 

  • ویار تکلم