ویار تکلم

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زنانگی» ثبت شده است

این که کسی بپذیرد از نظر تربیت خانوادگی ایراداتی دارد و خانواده‌اش به هر علتی از قبیل فقر فرهنگی، کم‌سوادی، مشکلات اقتصادی و..‌. نتوانسته‌اند در کودکی و نوجوانی به خواسته‌ها و نیازها‌یش پاسخ مناسب بدهند، کار سختی است. اما پذیرش آن لازم است، چون از واقعیات نمی‌شود فرار کرد.

سرازیر شدن حجم بی‌سابقه‌ای از دختران و بانوان برای پرزنت خود در فضای مجازی و استفاده از آن برای واگویه کردن مسائل شخصی و فردی از نشانه‌های چنین کم‌‌بودهایی است.

مثلا دختری در خانواده دائما از جانب فرزندان پسر و دیگر اعضای خانواده مورد بی‌مهری قرار گرفته حقوق‌ش نادیده و علیه او خشونت صورت می‌گیرد. در چنین شرایطی چه ملجائی بهتر از فضای مجازی که هیچ‌کس دیگری را نمی‌شناسد و با خیال راحت می‌شود عقده‌ها را گشود؟ درست مثل کودکی که بعد از دعوا شدن توسط والدین به عروسک‌ش پناه می‌برد و به این وسیله خودش را تسکین می‌دهد.

در همین بیان تعداد وبلاگ‌هایی که توسط دختران اداره(!) می‌شود و چنین روی‌کردهایی دارد شاید بیش از ده برابر دیگر وبلاگ‌ها باشد. این که عمه فلان آدم در فلان روز و ساعت منزل‌شان بوده و چنین کاری کرده و چنان حرفی زده و پسرش گوگولی مگولی بوده واقعا به دیگران چه ربطی دارد؟ یا این‌که فلان آدم امروز چه خورده و چه پوشیده و در دانشگاه یا خانه چه کرده و کی را دیده و با چه کسی حرف زده و حرف‌ش چه بوده چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟

بیانی که قرار بود رسانه متخصصان اهل قلم باشد امروز تبدیل شده به محافل سبزی پاک کردن زن و دخترهای بیست سال پیش! متاسفانه تحصیل کردگی دختران هم در سطح فکر و دغدغه‌های آن‌ها تاثیر چندانی نداشته و فقط شیوه‌های این خاله‌زنک‌بازی تغییر کرده. حرف زدن از مسائل بی‌اهمیت و زرد و بازگو کردن زنانگی‌ها پربسامدترین موضوعاتی است که در بیان مطرح می‌شود. تهش که از این گفتگو‌های خاله‌زنکی خسته شوند درباره سختی‌های جانکاه(!) پریود می‌نویسند و یک لگدی هم به حجاب می‌پرانند. این اوج هنرنمایی و دغدغه‌هایی است که به لطف رسانه متخصصان اهل قلم از بانوان و دختران می‌بینیم.

  • ویار تکلم

گفت از باگ‌های خلقت مردان این است که حاضرند به خاطر شهوت حتی در حق برادرشان هم نامردی کنند. و نیز از باگ‌های خلقت زنان این است که اگر کمی و فقط کمی آن‌ها را درک کنید عاشق‌تان می‌شوند!

  • ویار تکلم

واقعیت‌ش این است که خودم هم چندان مایل نیستم راجع به آن چیزهای اسم‌ش را نبر خانم‌ها یا به تعبیری زنانه‌گی‌شان حرفی بزنم. چرا که نه اخلاقیات قراردادی جامعه این اجازه را می‌دهد و نه اساسا مورد بسیار مهمی - لااقل برای من – است که نیاز به حرف و بحث داشته باشد. اما گاهی حرف نزدن یعنی موافق بودن. یعنی قبول داشتن هرچیزی که در وب‌لاگ‌ستان می‌گذرد با این که خوب می‌دانی چه‌قدر با واقعیت فاصله دارد. باری یکی از مسائلی که مدت‌هاست که با آن روبه رو می‌شوم، ننه من غریب‌م بازی‌هایی‌ست که عده‌ای از دختران راجع به آن هفت روزِ هر ماه‌شان دارند. که ای وای درد، هلاک‌م کرد! ای فغان! تغییرات هورمونی باعث فلان عمل غیرعاقلانه‌ام شد وگرنه من هیچ تقصیری نداشتم! وا اسفا! از این که هیچ یک از مردان سرزمین‌م زجر و درد من را متوجه نمی‌شوند و به خاطر همین هم از همه مردان سرزمین‌م متنفرم! و...حتی گاهی پای خدارا هم وسط می‌کشند که چرا ما این‌گونه هستیم و چرا دیگران نیستند و وارد بحث های اعتقادی و اعتدالی! هم می‌شود! من نمی‌دانم آیا هر کسی که هفته‌اش بسیار پُر درد است شروع به وب‌لاگ‌نویسی می‌کند یا هر کسی که شروع به وب‌لاگ‌نویسی می‌کند هفته‌اش پُر درد می‌شود؟! چرا که تنها جایی که این حجم از بزرگ‌نمایی را مشاهده می‌کنم، فضای وب‌لاگ است و نه جای دیگر!

علم می‌گوید پنجاه درصد زنان هفته‌شان با درد، هم‌راه است که از این تعداد فقط نیمی از آن‌ها درد شدید است که باز هم از این تعداد درصد بالایی از آن‌ها با گذشت چند سال از اولین دوره به‌بود می‌یابد و آن درصد باقی‌مانده هم با کمی ورزش و داروهای ساده قابل جلوگیری و تسکین است. بماند آن که در این مدتی که من آگاهی دارم مراجعات برای این نوع درد حتی یک درصد کل مراجعات زنان راهم تشکیل نمی‌دهد! همان علم هم فقط تغییرات کمی از خلق‌وخو را برای تغییرات هورمونی قبول دارد. کمی کلافه‌گی و سردرد و عصبی‌ت که تازه باز هم همین برای خیلی‌ها نمودِ چندانی ندارد. نه در حدِ خراب کردن امتحان! نه در حدِ دعوا و بزن بزن! نه در حدِ قتل! دیگر باید اقلِ کمی انصاف داشت و عدم تعادل طبیعی روانی را به پای مقدار اندکی تغییر استروژن و پروژسترون نگون‌بخت! نگذاشت! البته من هم به این جماعت هوچی‌گر تا حدودی حق می‌دهم. شاید من هم اگر جای آن ها می‌بودم دچار کم‌بود سوژه می‌شدم، شروع به خود‌زنی می‌کردم و از کاه، کوه می‌ساختم.

 «از من نشنیده بگیرید اما واقعیت‌ش این است که این دردها اصلاً و ابداً چیز مهمی نیستند. و در اکثر مواقع بسیار اگزجره جلوه داده می‌شوند چرا؟ چون دخترها دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند. دوست دارند توجه بخرند. برای همین هم به کوچک‌ترین چیزی متوسل می‌شوند به ابراز وجود و چه چیزی به‌تر از چیزی که هم مداوم است و هم قابل تحمل!» این‌ها را دوست روان‌پزشکی می‌گفت!

  • ویار تکلم