برای ساخته شدن باید با رمضان ساخت!
- ۰ نظر
- ۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۱۳
بازآ و دلم دوباره آباد بساز
از دام غم و ماتمم آزاد بساز
شادی به دلم مثل رجب بود حرام
بازآ و مرا ای رمضان شاد بساز
داریم به لحظات زخم معده دارم، کلیهام سنگساز است، دیابت دارم، پریودم، قلبم نارساست، فشار خون دارم، سه شیفت کار میکنم، مرض استسقا دارم، یبوست مزمن دارم، دکتر گفته، خودم پرسیدم و... نزدیک میشویم.
رمضان تمام شد. هم برای آن عزیزی که گرفت و هم برای آن نازنینی که بادلیل نگرفت و هم برای آن دوستی که بیدلیل. رمضان تمام شد. هم برای آن رفیقی که گفت رمضان بی ربنای شجریان رمضان نیست و هم برای آن جوان مذهبیای که حالِ خوشِ دمِ افطارش را وامدار خداوند بود و نه وامدار کسی. رمضان تمام شد. هم برای آن کسی که به کنایه گفت ترجیح میدهد به جای تحمل تشنهگی و گرسنهگی، تشنه و گرسنهای را سیراب و سیر کند، بماند آنکه موفق شده یا نه و هم برای آن کسی که با افتخار و غرور خاصی ساندویجش را وسط خیابان شهر گاز زد و روزهداری را به سخره گرفت. رمضان تمام شد. برای همه تمام شد. فقط خدا نکند روزی برسد که حسرت این را بخوریم که چه راحت آن را از دست دادیم و قدرش را ندانستیم. حسرت روز به روزش را. حسرت ساعت به ساعتش را. حسرت دقیقه به دقیقهاش را. حسرت ثانیه به ثانیهاش را. حسرت آن به آنش را...خدا نکند...
گفت: از نظر من همسر خوب همسری نیست که باری را از دوشت بردارد. همین که بار اضافهای بر دوشت نگذارد کافی است. گفت: نمیگویم باحجابها هیچ خطا و مشکلی ندارند اما در مسئلهی ازدواج، بدترین پلهی باحجاب از بهترین پلهی بیحجاب قطعا حداقل یک پله بالاتر است؛ لااقل ظاهرش را با غریبهها تقسیم نمیکند! گفت: جوانتر که بودم ملاکهای ازدواجم اول زیبایی بود، دوم زیبایی، سوم زیبایی! حالا اما میگویم ایکاش اول خدا بود، دوم خدا، سوم خدا! گفت: یا تو او را دوست داری و او تو را دوست ندارد. یا او تو را دوست دارد و تو او را دوست نداری و یا اگر هردو همدیگر را دوست دارید، روزگار این دوست داشتن را دوست ندارد! گفت: تهرانی بودن به این نیست که اینجا به دنیا آمده باشی و یا پدر و مادر تهرانی داشته باشی. همین که از کنار برج میلاد عبور کنی و سرت را بلند نکنی و بیتفاوت بگذری یعنی تو هم در این شهر درندشت حل شدهای. یعنی تو هم خودت را گم کردهای. گفت: ماه رمضان حتی اگر هیچ فایدهای نداشته باشد همین که گرسنهگی و تشنهگیاش باعث میشود که یک ماهی ذهنت بیخیال قسط و وام و بدهی و بدبختی باشد، کافی است. گفتم: ممنون، همینجا پیاده میشوم.
خدا شاهد است که آدم گاهی چیزهایی میشنود که نمیداند به آن بخندد یا گریه کند. نمیداند که باور کند که این حرفها، حرفِ واقعی خود گویندهی آن است و یا نگران باشد که یکهو طرف پقی نزند زیر خنده و درحالی که با دست روی شانهات میزند، بگوید که تورا دست انداختهاست! نمیداند آن حرف را بذارد پای شوخی کودکانه و بدون تعقل و یا آن را در ردیف گفتههای با مطالعه بگذارد!
سالهاست که ماه رمضانی شروع نمیشود مهگر آنکه عدهای طبل مخالفت با آن را بردارند و برآن بزنند. راستش اوایل فکر میکردم که آن عده با چنین استدلالهای مسخرهای قاعدتا نباید زیاد دوام بیاورند اما دیدم که نه!
میگویند اگر فلسفهی روزهداری درک حال فقرا است ما ترجیح میدهیم که فقرا حال ثروتمندان را درک کنند! میگویم اولا چهکسی گفته که تنها فلسفهی روزهداری درک حال فقرا است؟! اینکه تهذیب نفس حاصل از مبارزه با نفس حریصت را، اینکه مهار شهوت سرکشت را، اینکه غُل و زنجیره زبان مارمانندت را و...نمیبینید و فقط بند کردهاید به گرسنهگی که پایه و اساس روزهاست یا نشان میدهید که وجدانتان را به مرخصی فرستادهاید و یا اینکه نشان میدهد وجدانتان را به مرخصی فرستادهاید! درضمن حتی اگر تنها و تنها فلسفهی روزهداری هم درک حال فقرا میبود باز هم منظورش این بود که مای روزهدار با درک حال و شرایط و گرسنهگی و تشنهگی فقرا بعدا دست و دلمان برای چندرغاز کمکی که آنهم با هزار بوق و کرنا است نلرزد و راحتتر کمک کنیم.
میگویند روزهگرفتن ما به حال خداوند هیچ تاثیری ندارد، پس چرا روزه بگیریم و سختی بکشیم. میگویم بله! در واقع حتی بود و نبود شما هم برای خداوند هیچ تاثیری ندارد. اما این انتخاب شماست که زندهگیتان را چهگونه بگذرانید و آن را ترک کنید؛ «صم بکم عمی فهم لا یبصرون» و یا «ادخلوها بسلام آمنین»
میگویند از لحاظ علمی ثابت شده که روزهگرفتن برای بدن ضرر دارد. میگویم از لحاظ علمی ثابت شده که شما چرت میگویید! اولا اگر کسی بیمار باشد که اصلا روزه بر او واجب نیست و اگر هم کسی بیمار نیست، روزهداری جز کمک به بالانس غلظت مواد خون و ترشح بسیاری هورمون مفید (مثلا هورمون رشد) ضرر قابل توجهی که شایستهی مرثیهسرایی باشد را ندارد. خب حالا شما که نمیگیرید، نگیرید دیگر چرا دنبال پیدا کردن رفیق برای خودتان هستید؟!
میگویند. اما دیگر چیزی به آنها نمیگویم. فقط با خودم میگویم: «خدایا شکرت! خدایا صدهزاربار شکرت. خدایا هرروز شکرت که دشمنان دینت را اینقدر ابله و مبتذل آفریدی که حتی نمیکنند که کمی از سلولهای خاکستری مغزشان کار بکشند و استدلالهایشان را مزین به کمی و فقط کمی شعور کنند!»
من از مسئولین کشور عاجزانه تقاضا دارم که روزهگرفتن در ماه رمضان را تعطیل کنند. نه تنها از مسئولین که حتی از علما هم خواهش میکنم که با یک فتوا روزهگرفتن را مکروه و حتی حرام! اعلام کنند. حالا اگر نشد تعطیلِ تعطیل یا حرامِ حرام اقل کم چند سالی را تعطیل و حرام کنند. مگر نمیبینند که ملت دارد از دست میرود! این همه بیماری بین مردم شیوع پیدا کرده و همه دارند میمیرند! دیگر چه دلیلی بالاتر از این؟ نشان به آن نشان که تو الان برو توی کوچه و یقه کسی را بگیر و بپرس روزه میگیری یا نه آن وقت است که از تمام مصائب مردم باخبر میشوی و عن قریب است که یقه چاک کنی و به خاطر حالشان زار زار گریه کنی. از بین آنها نصف بیشترشان که مشکل معده و زخم آن را دارند و اگر روزی چهارتا قرص بالا نندازند میمیرند. تعداد زیادی هم که مشکل قندی دارند و اگر به آن ها قند نرسد با مشکل مواجه میشوند. تعدادی هم فشار خونشان طبیعی نیست و چه چیزی خطرناکتر از این. تعدادی از این قشر را هم بانوان مای بیبی به پا! تشکیل میدهند و آن اقلیت زیادِ! باقی مانده را هم داداژهای اهل عمل و بخیه! شاید با خودتان بگویید خب چنین مسائلی چه ارتباطی با ماه رمضان دارد و کسی که بیمار است یا مشکل شرعی دارد باقی سال هم آش همان آش است و کاسه همان کاسه. اما زکی! زهی خیال باطل. من برایش ادله ای نمیآورم اما چند روز صبر کنید تا ماه تمام شود آن وقت اگر یک نفر بیمار در جامعه پیدا کردید هرچه خواستید بگویید! نیست که نیست! حتی یک مورد هم. اصلا به من باشد همین ماه را ماه دوا و درمان اعلام میکنم و همه پزشکها را بسیج میکنم که مردم را دوا و درمان کنند. تازه از اینها که روزه نمیگیرند گذشته یادی هم بکنیم از روزه گیرندگان! شاید در ظاهر مشکلی نداشته باشند اما در واقع دارند و خودشان خبر ندارند! امراضی که باز هم ماه رمضان و روزه داری عامل آن است. امراض روحی! مثلاً از کار نکردن سر صبح و زیر دمای بیست و پنج درجه سلسیوس! گرفته تا بد اخلاقیهای ناشی از روزهداری. حتی اگر واقعا سر صبح باشد و تازه یک خروار سحر بلعیده باشند! خب حق دارند بیچارهها! خدمت به مردم انرژی را به چشم بههم زدنی به پایان میرساند و باید یک جوری این انرژی را بازیابی کنند و چه کاری بهتر از عصبانیت آن هم روی سر ارباب رجوع؟ و دهها مورد مشابه این...پس یک ماه رمضان و این همه مشکل! تعطیلش کنید جان من، تعطیل!