ویار تکلم

کانال وب‌بلاگ در تلگرام:
https://t.me/zaerezari

آخرین مطالب

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

اگر قرار باشد روزی عاشق شوم، قطعا عاشق دختری خواهم‌شد که وب‌لاگ داشته‌باشد! دختری که  هرچند وقت یک‌بار وب‌لاگ‌ش را هم عوض کند. تا من مجبور شوم آن‌قدر لیست وب‌لاگ‌های به روز شده را زیرو رو کنم که آن را دوباره پیدا کنم. و در همین تغییرات، آخرش زیر یکی از پست‌هاش بنویسم دوست‌ت دارم و تا همیشه منتظر تایید شدن‌ش بمانم!

  • ویار تکلم

چه کسی گفته مرد گریه نمی‌کند؟ نمی‌دانم اما یقین دارم هرکسی که گفته هیچ وقت ام‌روز را ندیده‌است. السلام علی‌کم را خوانده و نخوانده پا شدم که اولین نفری باشم که از درِ مسجد خارج می‌شود تا گرفتار ترافیک! نزدیک در نشوم و احیانا وقت‌م هدر! نرود. پیرمرد تکیده‌ای جلوی در، جلوی‌م را گرفت و رو به جمع گفت: پسرم سرطانِ خون داره. تورو خدا...بغض امان‌ش نداد و زد زیر گریه. کنار در نشست و سر را بین زانوهاش قرار داد. مرد گریه می‌کند. اصلا مرد باید هم گه‌گاهی گریه کند. اما هیچ‌کس نباید اشک‌های یک مرد را ببیند. هیچ‌کس! مردی که بگذارد کسی گریه‌هاش را ببیند یعنی همه چیزش را باخته. همه چیزش را! کیف پول‌م را باز کردم و نگاهی به داخل‌ش انداختم. ام‌روز تنها روزی بود که در طول عمرم آرزو می‌کردم ای‌کاش پول‌دار می‌بودم. محتویات کیف‌م را خالی کردم و مثل او در کنار دیگر در نشستم و سرم را بین زانوهام گذاشتم. اشک‌های من بیش‌تر از اشک‌های او پول جمع می‌کرد!

  • ویار تکلم
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ آبان ۹۵ ، ۱۸:۲۵
  • ویار تکلم

پسرها در رابطه‌هاشان زودتر دل می‌بندند و زودتر هم دل‌سرد می‌شوند و دل‌می‌کَنند. دخترها اما دیرتر دل می‌بندند و دیرتر هم دل‌سرد می‌شوند و دل‌می‌کَنند. و این علاقه‌ی دوطرفه، مه‌گر در مدت کوتاهی، هیچ‌گاه با هم هم‌پوشانی ندارند. شروع رابطه، پسر را پیر می‌کند و اتمامِ آن دختر را. برای همین هم همه‌ی رابطه‌ها به جدایی ختم می‌شدند. اگر و تنها اگر واژه‌ای به نام عادت وجود نمی‌داشت!

  • ویار تکلم

خانم زهرا رهنورد، تئوریسین اصلاحات و بانوی متفکر، طی بیانیه‌ای نسبت به انتخابات آمریکا تشکیک کرد. این روشن‌فکر اصلاح‌طلب با ذکر دلایلی متقن و با بیان پرسش‌هایی کوبنده و با ذکر شباهت‌های میان انتخابات ۸۸ ایران و انتخابات امریکا پرده از اسرار مهمی برداشت که عدم پاسخ به آن‌ها از سوی دولتِ ایالاتِ متحده خدشه‌ی جبران‌ناپذیری به حیثیت کاخ سفید خواهد‌زد. به طوری که به نظر قاطبه‌ی صاحب‌نظران، این بیانیه، حکومت ایالت متحده را در ورطه‌ی سرنگونی خواهد‌انداخت. اهم تشکیکاتی که خانم ره‌نورد به انتخابات آمریکا وارد ساخته حول دو محور مهم می‌گردد. دکتر ره‌نورد اظهار داشته: با توجه به این‌که خانم هیلاری کلینتون اهل ایالت ایلینوی است، مردم ایلینوی که دختر خودشان را ول نمی‌کنند بروند به ترامپ مفنگی رای بدهند. تازه! شوهر هیلاری اهل آرکانزاس است. خب طبیعی است که آنها هم عروس خودشان را  ول نمی‌کنند که به مردک یک‌لاقبای نیویورکی رای بدهند! خانم ره‌نورد با ارائه تئوری سترگ و خدشه‌ناپذیر فرزند ایلینوی، عروس آرکانزاس، آب بر لانه جمهوری‌خواهان متقلب ریخت و انتخاب ترامپ را با دلایلی کاملا متقن مردود دانست. وی در ادامه با آوردن دلیلِ محکمِ دیگر، ضربه نهایی را بر پیکره متقلبان زد و افزود: در ایالت‌ها و هم‌چنین در پای‌تخت هر وقت طرف‌داران دو طرف حاضر می‌شدند، طرف‌داران ترامپ در برابر کلینتون در حد یک صدم بودند! وی در نهایت به مردم آمریکا پیش‌نهاد کرد که برای احقاقِ حقوقِ خود مبنی بر ابطال انتخابات به خیابان‌ها ریخته و با لخت‌کردن مزدوران رژیم و آتش‌زدن کلیساها حق خود را از متقلبان بستانند!

  • ویار تکلم

برای من شهر تهران فقط در یک عبارت خلاصه می‌شود: میدانِ انقلاب و خیابان‌های اطراف‌ش. یعنی اگر تهران هیچ چیز دیگری به جز این را نمی‌داشت باز هم برای‌م دوست‌داشتنی بود. کما این که الان هم به‌دون آن چیزی ندارد!

انقلاب یک زنده‌گی به تمام معناست با تمام ریزه کاری‌هاش. عشق دارد. وقتی که بوته‌های پارک لاله‌اش از برخوردهای یواش‌کی‌ش خاطره دارد. برخورد دست به دست. برخورد تن به تن. بر خورد لب به لب. برخورد...علم دارد. وقتی که در آن هوای دم‌کرده‌ی ناشی از تجمعِ نزدیکِ کتاب‌فروشی‌ها و انتشاراتی‌ها در صفِ پرینتِ جزوه‌ها و کتاب‌های امتحان هفته‌ی آینده ایستاده باشی. تشنه‌گی و گرسنه‌گی دارد. این را نه من که همه آن فست‌فودی‌ها و سلف‌سرویس‌های آن راسته، گواهی می‌دهند. وقتی گوجه و خیارهای لهیده شده با پا، کف‌ش را سنگ‌فرش کرده باشد. فقر دارد. وقتی که دخترک فال‌فروش، دست‌م را به نشانه التماس می‌کشید که یعنی تورا به خدا برای‌م از همان‌هایی که خودت می‌خوری بخر! همان یعنی شیرموزبستنی. و وقتی برای‌ش خریدم همان را هم با دوستان دیگرش شریک کرد! هرکس در حد یک بار مکیدن نیِ دهنی نفر قبلی. خشم دارد. این را عربده‌های راننده‌های تاکسی آن‌جا که برای تصاحب یک مسافر بیش‌تر، سه‌هزار تومان بیش‌تر می‌کشند، اعلام می‌کند...شهوت دارد. نفرت دارد. قهر دارد. آشتی دارد. درد دارد. غم دارد. شادی دارد...

و من در دنیا از هرچیزی مطمئن نباشم، لااقل از این مطمئن‌م که روزی خانه‌ای در آن حوالی خواهم‌خرید. صبح‌ها با صدای بوقِ ماشین‌هاش بیدار خواهم‌شد و آن‌گاه که با دست چپ‌م فنجان چای گرم‌م را فشرده‌ام تا کمی از سرمای زمستان رخنه کرده زیر پوست‌م را با آن بکُشم، با دست راست، پنجره‌های خانه را باز می‌کنم و با چند نفسِ عمیق به استقبال دود می‌روم و آن را تا زیرین ترین لایه‌های ریه‌هام می‌کشم!

*بازتاب همین مطلب در هفته‎نامه‎ی هم‎شهری جوان

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم 

  • ویار تکلم

خبر ازدواج‌ش را که شنیدم، تصمیم گرفتم تمام خاطراتی را که با او دارم از بین ببرم. خاطرات، یعنی همان پنجاه‌وسه عکس پروفایلی که در طول دو سال از او جمع کرده بودم، به همراه جمله‌ای که دو سالِ تمام قرار بود روزی آن را به او بگویم که خُب آن روز هم هیچ‌گاه فرا نرسید. عکس‌ها را از گوشی‌م پاک کردم اما دوست‌ت دارم را بعید می‌دانم هیچ‌گاه از قلب‌م پاک شود.

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم

  • ویار تکلم

«هیچوقت کسی را قضاوت نکنیم». این جمله‌ای‌ست که این روزها مثل نقل و نبات از دهان همه قشری از جامعه جاری می‌شود. از مجری‌های تله‌ویزیونی و بازی‌گران و ورزش‌کاران گرفته تا بیوهای اینستاگرامی و حتی پروفایل‌های تله‌گرامی و حتی‌تر ماشین‌های پشت‌نویسی شده و... این جمله، انصافا جمله‌ی خوبی‌ست. یعنی در معنای درست‌ش، قضاوت نکردن یعنی حکم کلی صادر نکردن. یعنی برچسب نزدن. یعنی گاهی بخشیدن خطاهای دیگران وقتی که خودمان را جای او بگذاریم و...و چه چیزی به‌تر از این؟ درست است که این به‌تر است ولی ما که به‌تر نیستیم! و این گونه شد که ما از این جمله سوء استفاده می‌کنیم. سوء‌استفاده‌ای از جنس این که هرکار خطایی که خواستیم انجام می‌دهیم و  اصلا هم به انگشتِ شستِ پای چپ‌مان هم نیست که این کار نادرست است اما همین که بعدها لو می‌رویم و باید در مقام پاسخ دربیاییم، فورا زیر عَلَم قضاوت نکنیم شروع به سینه زنی می‌کنیم و با نوای ای مردم نباید ما را قضاوت کرد، دم می‌گیریم! آن‌قدرها این سوء‌استفاده غلیظ است که پُربی‌راه نیست که گمان کنیم گوینده‌گان این جمله، خود در ردیف خطاکارانی قرار می‌گیرند که از این جمله برای سرپوش گذاشتن روی اشتباهات‌شان استفاده می‌کنند. مثلا آقای بازی‌گر تا وقتی که در پست‌های اینستاگرام‌ش به زمین و زمان می‌پرد و به همه گیر می‌دهد، دیگران را قضاوت نکنیم را سیری چند فرض می‌کند اما تا گندش در می‌آید که باز هم مطابق معمول! کارش با عشق اِنُم‌ش به پایان رسیده و در حال رِل زدن! با مورد اِن به‌علاوه یک است سریعا یاد این جمله می‌افتد که نباید قضاوت بکنیم! یا فوت‌بال‌یستی که دنیای مجازی را با قهوه‌خانه اشتباه گرفته و دم‌به‌دم از دم‌ها و کام‌رانی‌هاش رونمایی می‌کند، همین که عمل‌کرد ضعیف‌ش را معلولِ دود می‌دانند، فی الفور یادش می‌آید که جمله قضاوت نکنیمی هم در دنیا وجود دارد...

 از این ها که بگذریم. ما نه تنها در سوء‌استفاده از این جمله دچار خطا شده‌ایم که حتی در استفاده‌اش هم. خطا به این معنا که هروقت دل‌مان خواست از آن استفاده می‌کنیم و هروقت که نخواستیم نه! هرگاه به نفع ما باشد، از آن استفاده می‌کنیم و هرگاه به ضررمان باشد فراموش‌ش! اگر قضاوت‌نکردن خوب است باید همیشه خوب باشد نه فقط وقتی که در راستای هدف عده‌ای باشد. مثلا وقتی که صحبت از تن‌فروشی زنان باشد، سریعا جماعتِ نسوانِ دلواپس و خواستار آزادی یک‌وجب زیر ناف! بانگِ قضاوت نکنیم! ما که جای او نیستیم! لعنت به جامعه که باعث این شده! چه بسا اگر هرکدام از ما هم جای آن‌ها باشیم باز همین کار را انجام دهیم و... سر می‌دهند اما همین جماعت، هنگام مثلا تعرض مردان به زنان (لزوما فیزیکی نه، مثلا به قول خودشان نگاهی!) قضاوت نکنیم را می‌فرستند لای باقالی‌ها و شروع می‌کنند به قضاوت. مردان هیز! دارای عقده‌های جنسی! حتما در زندگی‌شان شکست خورده‌اند که می‌خواهند از همه انتقام بگیرند! اصلا باید همه مردها را کُشت و سوزاند و خاکسترشان را به باد داد! و...در حالی که طبق این حکم کلی قضاوت نکنیم باشد، نباید به آن‌ها خرده‌ای گرفت. یا مثلا مردها، تا وقتی که عیش‌شان کوک باشد و هر روزشان شبِ جمعه؛ برای دوست‌دخترشان مشغول صرف فعل قضاوت‌نکنیم هستند اما همین‌ها وقت ازدواج که برسد، محال است از کوچه‌ای که همین دوست‌دخترهاشان در آن سکونت داشته باشد عبور کنند. در حالی که اگر به این جمله باشد باید برای‌شان فرقی نکند که دختر آفتاب مهتاب ندیده‌باشد یا دیده! چرا که نباید قضاوت کرد! از این نظر یقه جردادن‌های جامعه در ماجرای قتل و تجاوز ستایش، دختر خردسال افغان، توسط پسر نوجوان هم بی‌معنی می‌شود. ما که جای آن پسر نبودیم، پس نمی‌توانیم قضاوت کنیم! یا حتی کلان‌تر نگاه کنیم. به این جمله باشد، نباید هیچ رئیس‌جمهور و وزیر و مدیر و معاونی را نقد کنیم چرا که نباید قضاوت کرد! از کجا معلوم که ما هم اگر جای آن‌ها می‌بودیم، همین کارها را حتی با شدت بیش‌تری انجام نمی‌دادیم! یا این که دم‌ت گرم که دی‌شب زدی توی گوش‌م! اشکالی ندارد. قضاوت‌ت نمی‌کنم که چرا این کار را انجام دادی. شاید اگر من هم جای تو می‌بودم به شدت بیش‌تری توی گوش خودم می‌زدم و حتی یک لگد هم خودم را مهمان می‌کردم! و...

اگر قرار باشد بخواهم موردی این موارد را بررسی کنم، گمان‌م حجم رمانی برای‌ش کافی باشد، اما از آن جایی که نباید قضاوت کرد! در همین جا متن را به پایان می‌برم! اما ای‌کاش یاد بگیریم که قضاوت‌نکردن با بلاهت و خود را به خواب‌زدن متفاوت است. قضاوت نکنیم، وقتی که رفتاری روی مرز خوب و بد بودن راه می‌رود. قضاوت نکنیم، وقتی که ماجرا مربوط به زندگی شخصی کسی باشد. قضاوت نکنیم، وقتی که گفتار و رفتار کسی هیچ تاثیری روی زندگی ما نداشته باشد. و یاد بگیریم قضاوتنکردن افراد ربطی به قضاوتنکردن افعال ندارد. و یادمان باشد که این افراد هستند که گاهی نباید قضاوت شوند و نه افعال، که همیشه باید مورد قضاوت قرار بگیرند!

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم 

  • ویار تکلم

«اعتقاد دارم در زنده‌گی، دو لذت را هیچ دختری درک نخواهد‌کرد؛ یکی لذتِ درآوردن جوراب را از پا وقتی که از بی‌پولی، در هُرم تاب‌ستان، نصف شهر را برای دیدن‌ش پیاده گز کرده‌باشی و دی‌گری، لذتِ چسبیدنِ نیکوتین به ریه‌ها را وقتی که گفته‌باشد، نه»! این را گفت و پُک عمیقی به سیگارش زد.

  • ویار تکلم

همیشه که نباید برای عاشق‌شدن نیاز به وجودش باشد. گاهی می‌شود عاشق بود، بدون این که خیابانی را با هم متر کرده‌باشید. بدون این که دست هم را گرفته‌باشید و با تک‌تک خیابان‌ها خاطره داشته‌باشید. بدون این که در کافه‌ای قهوه‌ای را هورت کشیده‌باشید و صدای خنده‌هاتان چشم‌ها را به طرف‌تان برگرداند. عشق اگر عشق باشد و عاشق اگر عاشق، با صدای «مگه لالی که همه‌ش زنگ می‌زنی و حرف نمی‌زنی» هم می‌شود عشق‌بازی کرد!

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم

  • ویار تکلم