ویار تکلم

کانال وب‌بلاگ در تلگرام:
https://t.me/zaerezari

آخرین مطالب

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

هیچ‌کس به اندازه یک دختر بدقیافه بر این عقیده راسخ نیست که هر دختری زیبایی خاص خودش را دارد. استیو تولتز در ریگ روان از قول مورل می‌گوید: "نظریه‌های یک هنرمند در باب هنر همیشه در ناکامی‌های هنری‌اش ریشه دارند!"

  • ویار تکلم

انصافاً بعضی‌ها اساتید خبره‌ای در زمینه "چگونه خودمان را به خریت بزنیم" هستند! یعنی اگر روزی بنا باشد یک همچو رشته‌ای در دانش‌گاه‌ها دایر شود بی برو برگرد این عزیزان شایسته دریافت درجه استاد تمامی و تصاحب کرسی‌های این رشته هستند.

الغرض چند وقت پیش نوشته‌ای خواندم از یکی از همین جماعتِ هوچی‌گرِ دائم دست‌مالی شونده‌ی بلاگستان که گفته بود در واگن عمومی مترو به من تجاوز شده و مالیده شده‌ام و الخ! راست‌ش من هر چقدر فکر کردم و به مغزم فشار آوردم نفهمیدم منظورش از واگن عمومی مترو دقیقا کدام قسمت است؟

خب مترو مثل دیگر وسایل نقلیه عمومی دو بخش دارد. یک بخش زنانه و یک بخش مردانه. واگن‌های ابتدا و انتهای هر قطار مختص خانم‌هاست و واگن‌های میانی برای آقایان. حالا این‌که بعضی خانم‌ها شعورشان قد نمی‌دهد و وارد قسمت آقایان می‌شوند، به این معنا نیست که واگن آقایان عمومی است.

ضمن این‌که اصلاً دلیلی برای ورود خانم‌ها به قسمت آقایان وجود ندارد. معمولاً یا مترو خلوت است که جا برای همه در واگن‌های خودشان پیدا می‌شود و یا شلوغ است که واگن مردانه همیشه چندبرابر شلوغ‌تر از واگن خانم‌هاست. خیلی وقت‌ها واگن آقایان به حد انفجار شلوغ می‌شود ولی با این وجود من ندیده‌ام کسی از آقایان وارد واگن خانم‌ها شود. پس چه دلیلی دارد که یک خانم با کمال بی‌شعوری وارد قسمت مردانه شود و بعدش هم طلب‌کارانه چنین توهمی برای‌ش پیش بیاید که دارند چاله چوله‌های تن او را برانداز می‌کنند. کسی برای‌ش‌ کارت دعوت فرستاده که داخل آقایان شود؟

حالا البته مسئله این نیست که چرا خانم‌ها وارد واگن مردانه می‌شوند. مسئله این است که بعدش متوهمانه پشت سیستم می‌نشینند و شروع به جفتک‌پرانی به این و آن می‌کنند. خب هرکس که ناراحت است و نگران دست‌مالی شدن، سر مبارک را کج کرده و به واگن زنانه برود. کسی جلوی‌ش را گرفته؟ درک این موضوع بدیهی واقعاً این‌قدر برای بعضی خانم‌ها سخت است؟

من فکر نمی‌کنم مسئله این‌قدر سخت و پیچیده باشد. خانمی که این همه مردان را هیزچشم و هیزدست می‌داند و همیشه دستی را در حال مالش خود احساس می‌کند، چه دلیلی دارد که وارد قسمت آقایان شود؟ آن هم در جایی مثل مترو که تمام ملزومات تفکیک جنسیتی وجود دارد و اجرا می‌شود.

شاید هم مسئله چیز دیگر است. بسیاری از این خانم‌ها گدای نگاه و توجه مردان هستند و از زور بی‌محلی در فضای مجازی چنین داستان‌هایی سر هم می‌کنند تا عقده‌های ناشی از دیده نشدن را به این طریق ارضا کنند. این فرض البته خیلی محتمل‌تر است از داستان‌های تخیلی و مضحکی که این جماعت از دست‌مالی شدن تعریف می‌کنند.

  • ویار تکلم

اسکار شدیدترین و سریع‌ترین ضایع شدن سال ۹۷ بدون تردید می‌رسد به بنده، نویسنده وبلاگ ویار تکلم بابت مطلب پشمکی که دو سه روز پیش، درباره عدم احتمال حمله آمریکا به سوریه نوشتم. آمریکا به سوریه حمله کرد!😄

معلوم می‌شود که نه بنده و نه حضرت سعدی هنوز ترامپ را نشناخته‌ایم.😊

البته این حمله فقط یک حمله موشکی محدود بود و همان‌طور که قبلا نوشتم لشکرکشی نظامی آمریکا به سوریه مثل آن‌چه که در عراق و افغانستان رخ داد، به خاطر حضور ایران و روسیه در منطقه و هم‌چنین هزینه‌های گزاف اقتصادی و تبعات سیاسی آن، تقریبا محال است. روسای جمهور هرسه کشور مهاجم هم از استمرار نداشتن این حمله‌ها خبر داده‌اند. با این حال من همین حمله موشکی را هم انتظار نداشتم که به لطف حماقت‌های غیرقابل پیش‌بینی ترامپ اتفاق افتاد!

  • ویار تکلم

بعضی دوستان حزب‌اللهی معتقدند عید مبعث هم بدون تولی و تبری معنا ندارد. باید در جشن مبعث‌شان هم به اسم مذهب جفتکی به عایشه و خلفا بپرانند. اشکال ندارد. عایشه و خلفا که سهل است، زمین و آسمان و دریا را هم لعنت کنند. ولی من اگر بخواهم یک چیز را لعنت کنم، لعنت می‌فرستم بر هرچه نفهمی و حماقت و جهالت!

جالب است که همین عزیزان حزب‌اللهی که امروز در مجالس‌شان با شور و حرارت کف می‌زنند و لعن خلفا را دم می‌گیرند، دو ماه پیش به خاطر وقایع سفارت انگلستان عن‌قریب می‌خواستند فحش خواهر مادر به صادق شیرازی بدهند. برادر من! شما که از همه مقلدهاش مقلدتری! دیگر چرا به‌ش فحش می‌دهی؟!


** نظر مراجع درباره لعن خلفا


  • ویار تکلم

سعدی(علیه‌الرحمه) در هزلیات‌ش حکایتی دارد قابل تامل! نقل می‌کند که در بلاد شمال، خواجه ثروت‌مندی زندگی می‌کند که دختری دارد به غایت زشت‌رو. خواجه به لطایف‌الحیلی دخترش را به یک داماد باجمال و کمال حقنه می‌کند. شب زفاف که داماد دختر را می‌بیند از فرط زشتی دل‌ش به برقراری رابطه با او رضا نمی‌دهد. تا صبح از دختر اصرار و از پسر انکار! صبح داماد پیش پدر دختر می‌رود و اجازه طلاق می‌خواهد. پدر دختر دبه می‌کند و طلاق را مشروط به دادن کابین و مهریه سنگین می‌کند. داماد هرچقدر اصرار می‌کند و نزدیکان و اقوام‌ش را می‌فرستد حرف پدر دختر تغییر نمی‌کند. عاقبت داماد چاره‌ای می‌اندیشد! یک روز که خواجه در خانه نیست، با خواهر خواجه روی هم می‌ریزد و... بعد از آن می‌بیند که پسر نوجوان خواجه هم در خانه است. بعد هم سراغ مادر و زن خواجه می‌رود و بعد هم نوبت خاله و عمه خواجه می‌شود و پس از آن هم کنیز خواجه را... خلاصه تا خواجه برگردد دستی به سر و گوش همه می‌کشد و به قول سعدی «کار هر یک به قدر وسع بساخت!»

خبر به خواجه می‌رسد. شتابان درِ دکان‌ش را قفل می‌کند، پیش داماد می‌آید و می‌گوید: هر چه کابین و مهر و رخت و جهاز از تو می‌خواستم بخشیدم. داماد با خوش‌حالی علت را جویا می‌شود. پاسخ می‌شنود که:

اندر این خانه از قرایب و خویش
کس نمانده‌ست جز من و درویش

هر چه «ماده» در این سرا و «نر» است
از جفای تو نابکار نرست

گر شبی تاختن کنی بر من
دیو شهوت بگیردت دامن...الخ!

غرض استاد سخن از بیان این حکایت این است که راه مقابله با اشخاص زبان‌نفهم و زورگو نه عقب‌نشینی و تسلیم، که پاسخ محکم و مقابله به مثل است. به تجربه ثابت شده که همین منطق در عالم سیاست هم کاملا صادق است.

چند روزی است که ترامپ با ادعای حمله شیمیایی در دومای سوریه، خبر از حمله قریب‌الوقوع آمریکا به سوریه را می‌دهد. روز دوشنبه ترامپ وعده داد که ظرف چهل و هشت ساعت تصمیم نهایی دولت ایالات متحده را راجع به این اتفاق -که ممکن است حمله نظامی به سوریه باشد- اعلام خواهد کرد و حامیان سوریه در منطقه یعنی ایران و روسیه را عامل چنین اقدامی دانست. روز چهارشنبه هم در پیامی توئیتری روسیه را در صورت دخالت در جنگ آمریکا علیه سوریه، به حمله موشکی تهدید کرد.

با واکنش قاطع روسیه علیه هرگونه حمله نظامی به سوریه و مقابله با آن، آمریکا به وضوح از مواضع خود عقب‌نشینی کرد، تا آن‌جا که اعلام تصمیم نهایی آمریکا درباره این اتفاق به یک‌شنبه آینده موکول شد و ترامپ در توئیتی دیگر اعلام کرد که هرگز نگفته است حمله نظامی به سوریه کی رخ خواهد داد، شاید خیلی زود و شاید خیلی دیر!

خب این روزها و ماه‌ها هم می‌گذرد و همه خواهیم دید که آب از آب تکان نمی‌خورد! نه خاورمیانه امروز خاورمیانه پانزده سال پیش است و نه سوریه اسد عراقِ صدام حسین! امروز آمریکا همان پدرزن زبان نفهمی است که دامادهای گردن‌کلفتی مثل ایران و روسیه در منطقه دارد. مطمئناً این رجزخوانی‌های آمریکا هم مثل موارد مشابه بعد از یک مدت بازی و جنگ رسانه‌ای تمام می‌شود و ارتش آمریکا رنگ سوریه را به چشم نخواهد دید. فقط این وسط باید عرض سلام و ادب و خسته نباشیدی داشته باشیم خدمت عزیزانی که در داخل کشور با غلو کردن درباره تهدیدهای نظامی آمریکا و بندهای ۴۱ و ۴۲ فصل هفت منشور سازمان ملل، ۱۵۹ صفحه برجام را به کشور مقتدر، باثبات و مستقلی مثل جمهوری اسلامی تحمیل کردند.

و آن آمریکایی که تا دو سال پیش حمله نظامی‌اش به جمهوری اسلامی قطعی بود، همین آمریکایی است که امروز حتی عرضه حمله به کشور جنگ‌زده‌ای مثل سوریه را هم ندارد!

  • ویار تکلم
معلم شیمی دبیرستان‌مان در شهر ما شاعر شناخته شده‌ای است. این آقا همان مجری بخت‌برگشته‌ای است که در جریان تبلیغات ریاست جمهوری به جرم توهین به امام رضا دست‌گیر و پاسوزِ پدرسوختگی‌های دنیای سیاست شد. در حالی که همه در شهر ما از ارادت قلبی او به ائمه آگاهی دارند و بیشتر مداحان شهر در ایام محرم از اشعار و مرآثی ایشان استفاده می‌کنند. خود من هم به عنوان کسی که دو سال سر کلاس ایشان نشسته‌ام جز خوبی و وجدان کاری چیزی از او ندیده‌ام.
یک بار از او پرسیدم آقای فلانی چرا قدیم‌ها این‌قدر شاعر درجه یک مثل حافظ و سعدی و خاقانی پیدا می‌شده ولی امروز این همه شاعر خوب کم است؟ با خنده گفت چون موهای دختران در قدیم بلند و سیاه و صاف و لخت بوده و امروز زرد و کوتاه و فر و وز. موهای وِز هیچ مردی را شاعر نمی‌کند!
پ.ن: خداوکیل چرا تخم دخترهای خوشگل را ملخ خورده؟ به قول فاضل نظری: زمین از دل‌بران خالی‌ست یا من چشم و دل سیرم؟😊😊
  • ویار تکلم

یک) به وقت شام را تعمدا در یک سینمای خاص دیدم. خاص از جهت حضور دسته‌دسته دختر و پسر با ظاهرهای نه‌چندان مذهبی و تعمدا بابت زیر نظر گرفتن ری‌اکشن‌های‌شان هنگام تماشای فیلم. عدل کنار من هم یکی از همین دونفره‌ها افتاده بود. قبل از شروع فیلم پسر با خنده و کنایه به رفیقه/ عشق/ نام‌زد/ هم‌سرش گفت که خودش را برای دیدن یک فیلم کمدی آماده کرده (احتمالا اشاره به نقدهای(؟) امیر قادری به این فیلم) و بعید می‌داند به قول خودش ارزشی‌ها چیزی از سینما بدانند و با بعد هم منت‌گذاشتن ادامه داد که فقط به خاطر تو حاضر شدم وقت‌م را پای این فیلمی که ندیده می‌شود حدس‌ش زد تلف کنم و... اما همین شخص هنگام سکانس سر بریدن با صدای بلندی گفت آخ! هنگام نجات اسرا گفت ای‌ول! هنگام وداع پدر و پسر و مرگ مثل ابر بهار گریه کرد و آخرش هم در حالی که داشت اشک‌ش را پاک می‌کرد و آب دماغ‌ش را بالا می‌کشید هم‌راه با کل سالن سینما بلند شد و به احترام فیلم دست زد.

دو) غالب دوستان‌م نه گرایشات انقلابی دارند و نه اساسا ارادتی به سیاست‌ها و روی‌کردهای‌ش. تازه از آن‌هایی هستند که اشتباهات را به توان ده می‌رسانند و صحیح‌ها را کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه می‌دانند. اما همین‌ها چنان از چند قسمت آخر پایتخت به وجد آمده بودند که بی‌خیال حرف‌های گذشته شدند و علنا از آن تعریف می‌کردند.

سه) به وقت شام تا به این‌جای کار نزدیک بیش از شش میلیارد تومان فروخته و میزان رضایت‌مندی از سریال پایتخت پنج هم چیزی در حدود نودودو درصد اعلام شده. (هشت درصد بیش‌تر از سری قبلی آن) این‌ها یعنی با سخت‌ترین خط‌کش‌ها و معیارها این دو بسیار موفق بوده‌اند.

چهار) جدا فاز بسیاری از منتقدان این دو سریال و فیلم را نمی‌فهمم و درک نمی‌کنم مشکل‌شان چیست؟ به وقت شام فیلم بدی بود؟ صحنه‌های اکشن‌ش خوب از آب درنیامده بود؟ جذاب نبود؟ کارگردانی‌اش بد بود؟ فیلم‌برداری چشم‌نوازی نداشت؟ یا آیا پایتخت سرگرم‌کننده نبود؟ داستان‌ش جذاب نبود؟ موقعیت‌های خنده‌دار و بامزه‌اش کاهش پیدا کرده بود؟ یا مشکل‌شان جای دیگری است؟ نکند اگر سرمایه‌گذار این دو فیلم فلان بانک می‌بود مشکل حل می‌شد؟ نکند انتظار داشتند حاتمی‌کیا کماکان آژانس شیشه‌ای می‌ساخت و پایتخت فصل به فصل هیچ تغییری نمی‌کرد؟ نکند مشکل‌شان بابت این است که بالاخره یک نهاد مذهبی انقلابی بین این‌همه تولید‌کننده‌ی فیلم‌های چرک و کثیف، بین این‌همه تولید‌کننده‌ی فیلم‌هایی با مضمون خیانت و عشق‌های مثلثی بلند شده و کارش گرفته؟ نکند انتقادشان بابت پرداختن به داعش است و روی‌شان نمی‌شود که واضح بگویند؟ یا اصلا نکند واقعا سوخته باشند؟

پنج) برای عزاداران بیت‌المال که فقط گاهی یاد شکم‌های گرسنه می‌افتند: هزینه‌ی ساخت به وقت شام چیزی در حدود هشت میلیارد تومان اعلام شده که تا همین‌جای کار فروش گیشه‌ی آن تقریبا هزینه‌ها را برگردانده. حالا بُعد فرهنگی‌اش که مثلا کشوری مثل ژاپن هم تقاضای خرید آن را داشته بماند. برای پایتخت هم فقط با سر انگشت میزان درآمد صداوسیما از محل پیام‌های بازرگانی را حساب کنید: متوسط سه دقیقه تبلیغ فلان اپلیکیشن در ابتدای سریال و سه دقیقه هم آگهی میان‌برنامه به نرخ ثانیه‌ای حدودا شانزده میلیون تومان ضرب‌در هجده قسمت.

  • ویار تکلم

این که کسی بپذیرد از نظر تربیت خانوادگی ایراداتی دارد و خانواده‌اش به هر علتی از قبیل فقر فرهنگی، کم‌سوادی، مشکلات اقتصادی و..‌. نتوانسته‌اند در کودکی و نوجوانی به خواسته‌ها و نیازها‌یش پاسخ مناسب بدهند، کار سختی است. اما پذیرش آن لازم است، چون از واقعیات نمی‌شود فرار کرد.

سرازیر شدن حجم بی‌سابقه‌ای از دختران و بانوان برای پرزنت خود در فضای مجازی و استفاده از آن برای واگویه کردن مسائل شخصی و فردی از نشانه‌های چنین کم‌‌بودهایی است.

مثلا دختری در خانواده دائما از جانب فرزندان پسر و دیگر اعضای خانواده مورد بی‌مهری قرار گرفته حقوق‌ش نادیده و علیه او خشونت صورت می‌گیرد. در چنین شرایطی چه ملجائی بهتر از فضای مجازی که هیچ‌کس دیگری را نمی‌شناسد و با خیال راحت می‌شود عقده‌ها را گشود؟ درست مثل کودکی که بعد از دعوا شدن توسط والدین به عروسک‌ش پناه می‌برد و به این وسیله خودش را تسکین می‌دهد.

در همین بیان تعداد وبلاگ‌هایی که توسط دختران اداره(!) می‌شود و چنین روی‌کردهایی دارد شاید بیش از ده برابر دیگر وبلاگ‌ها باشد. این که عمه فلان آدم در فلان روز و ساعت منزل‌شان بوده و چنین کاری کرده و چنان حرفی زده و پسرش گوگولی مگولی بوده واقعا به دیگران چه ربطی دارد؟ یا این‌که فلان آدم امروز چه خورده و چه پوشیده و در دانشگاه یا خانه چه کرده و کی را دیده و با چه کسی حرف زده و حرف‌ش چه بوده چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟

بیانی که قرار بود رسانه متخصصان اهل قلم باشد امروز تبدیل شده به محافل سبزی پاک کردن زن و دخترهای بیست سال پیش! متاسفانه تحصیل کردگی دختران هم در سطح فکر و دغدغه‌های آن‌ها تاثیر چندانی نداشته و فقط شیوه‌های این خاله‌زنک‌بازی تغییر کرده. حرف زدن از مسائل بی‌اهمیت و زرد و بازگو کردن زنانگی‌ها پربسامدترین موضوعاتی است که در بیان مطرح می‌شود. تهش که از این گفتگو‌های خاله‌زنکی خسته شوند درباره سختی‌های جانکاه(!) پریود می‌نویسند و یک لگدی هم به حجاب می‌پرانند. این اوج هنرنمایی و دغدغه‌هایی است که به لطف رسانه متخصصان اهل قلم از بانوان و دختران می‌بینیم.

  • ویار تکلم

اگر رحیم‌پور ازغدی در کل دوران نظریه‌پردازی و سخن‌رانی‌اش یک حرف حساب زده باشد همان حرفی است که خطاب به بعضی دختران و پسران حزب‌اللهی و چادری و یقه دیپلمات زده: "ما در اسلام چیزی به اسم دختربازی و پسربازیِ اسلامی نداریم!"

  • ویار تکلم

چندی‌ست که آسوده شدم از زاری

جز عیش و خوشی هیچ ندارم کاری


خواهی که تو را ز رازش آگاه کنم؟

از دست بتی در چمنی مِی‌خواری




  • ویار تکلم