ویار تکلم

آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن روحانی» ثبت شده است

مواضع آمریکا مثل بسیاری از مواضع جمهوری اسلامی آنقدر باری به هر جهت نیست که با عوض شدن روسای جمهور تغییر کند. همه‌ی روسای جمهور ایالات متحده در مسائل کلی مانند دفاع از اسرائیل و سیاست خارجی با هم متفق و هم‌سو هستند. چرا که سیاست‌های آن‌ها تابع مواردی است که تخطی از آن‌ها به معنای محو شدن از عالم سیاست است. کاندیداتوریِ یک سیاست‌مدار مخالف اسرائیل در آن‌جا محال است.

آن‌جا  تکلیف‌ش با دوست و دشمن کاملاً مشخص است و مثل این‌جا نیست که یکی حزب‌الله لبنان را بکوبد و دیگری در مقام دفاع بر بیاید. آن‌ها همه پشت سر اسرائیل ایستاده‌اند!

آن‌جا مثل ایران نیست که یک بار رئیس جمهوری با عبای شکلاتی بیاید و کل تاسیسات هسته‌ای مملکت را تعلیق کند و هزار و یک‌جور تعهد بدهد و بعد رئیس جمهور بعدی به لطایف‌الحیلی زیر تعهدات بزند و تاسیسات را احیا کند و بعد رئیس جمهور دیگری با ریش متالیک بیاید و دوباره درِ همه چیز را گل بگیرد! 

آن‌جا مثل این‌جا نیست که رئیس جمهورش تا وقتی که در خوش‌خوشان پیروزی گفت‌مان سازش و مذاکره به سر می‌برد حسابی نیروهای مسلح و قدرت دفاعی کشور خودش را بکوبد و بعد که فهمید همه‌اش توهم بوده و گفت‌مان قهرمانان دیپلماسی‌اش مفت نمی‌‌ارزد رنگ عوض کند و دست‌مال‌کش نیرو‌های مسلح شود. انگار نه انگار که این‌ها همان دولت تفنگ به دست و مخل انعقاد برجام هستند!

شکست کلینتون در انتخابات و پیروزی ترامپ بر او تنها یک دلیل‌ش چرخش قدرت بین احزاب و عدم اعتماد دوباره به دموکرات‌ها بود. کلینتونِ دموکرات و هم‌فکر اوباما نمی‌توانست بازی‌گر مناسبی برای شوآف تهدید به لغو برجام و مجبور کردن ایران به مذاکره مجدد و برجام‌های بعدی باشد. به‌ترین گزینه ترامپ ابله‌نما بود!

آن‌جا (و اصلا در عالم بی در و پیکر سیاست) همه‌چیز با سنجه‌ی منفعت و مراودات سیاسی و اجتماعی وزن می‌شود و کسی به خاطر قرب الهی و انسانیت و این قبیل مسائل که اساسا در عالم سیاست به شوخی می‌ماند به کشور متحد و دوست و هم‌پیمان‌ش پشت نمی‌کند که سنگ کشورهای دیگر خاصه ایران را به سینه بزند.

دولت و ملت آمریکا در هرچه که با هم مخالف باشند در یک چیز توافق مسلم دارند. این‌که اصلی‌ترین دشمن آن‌ها ایران است. آن‌ها هرچه را که فراموش بکنند خاطره‌ی‌ گروگان‌های سفارت را فراموش نمی‌کنند. آن‌جا نفرت از ایران و ایرانی موج می‌زند فقط مردم‌ش توانایی تجمع و فریاد زدن نفرت‌شان را ندارند.

سرِ گروگان‌گرفتن تفنگ‌داران آمریکایی تا چند هفته فضای شهر  به خصوص دانش‌گاه به شدت برای ایرانی‌ها ناآرام بود. آن‌ها مردم ایران را از حکومت ایران جدا نمی‌دانند.

فقط مردم ایران‌ند که با توریست‌ها و مهمانان خارجی خیلی دوستانه و با محبت برخورد می‌کنند. نمی‌دانم از محبت‌شان است یا از احساس حقارتی که در طی قرون گذشته به جامعه ایرانی تزریق شده! هر چه که هست  آن‌ها هر خارجی را به چشم یک انسان پست و پایین‌تر نگاه می‌کنند. حتی به سیاه‌پوستان و سرخ‌پوستانی که چندصد سال است ساکن و مالک آن‌جا هستند. حالا ایرانی‌ها که جای خود دارند!

در مکان‌های غیر رسمی و خارج از دانش‌گاه و محیط‌های اداری از اسم انگلیسی استفاده می‌کنم. آن‌جا خارجی بودن و خاصه ایرانی بودن بهای سنگینی دارد. به رغم این‌جا که کافی است لب تَر کنی که اهل اروپا یا آمریکایی تا یک ارتش آدم برای ابراز محبت و مودت به تو از سر و کول هم بالا بروند و...

پ ن: دی‌روز دوست هم‌اتاقی‌م آمده بود خواب‌گاه! از شاگردان ممتاز سمپاد شهرشان بوده و سال چهارم از تجربی تغییر رشته داده و رفته پی علاقه‌اش علوم انسانی! با رتبه‌ی دو رقمی کنکور از دانش‌گاه برکلی پذیرش گرفته و با پدر پزشک و مادرش بن‌کن کرده‌اند به آمریکا. ام‌سال سال آخر تحصیل در علوم سیاسی را می‌گذراند. اشراف او به اخبار و وقایع داخلی و تحلیل و رصد آن‌ها نشان می‌داد که علاقه‌اش را درست شناخته! شنیدن این حرف‌ها از زبان او برای‌م خیلی جالب بود.

 

  • ویار تکلم

با تشکر از آقای مهدی جهان‌دار که با شعر «فتنه شاید...» دقیقا کاری کرد که رسانه‌های ضد انقلاب و کانال‌های حرام‌خوار مجبور باشند آب رو بریزند همون‌جایی که می‌سوزه و نشان داد که کار فرهنگی و انقلابی نه رگ گردن متورم می‌خواهد و نه صدای کلفت.

با تشکر از آقای مکارم شیرازی که بعد از مشخص شدن سطح سواد کلاسیک آقای روحانی، سطح سواد حوزوی‌شان را هم اعلام کردند: «یک صفحه از نهج البلاغه را دیده و بقیه را ندیده است!» و نیز به خاطر موضع‌گیری به‌موقع، صریح و شفاف‌شان. امید است این عکس‌العمل‌های درست و درجای درست به همین‌جا ختم نشود.

با تشکر از آقای حسن فتحی که درآمد خود از شهرزاد دو را به دکتر شریعتی تقدیم کردند. فقط ای‌کاش آقای فتحی از پول حلال خودشان حاتم‌بخشی می‌کردند، نه با پول شبهه‌ناکی که هنوز تکلیف آن مشخص نشده.

با تشکر از خانم بهاره ره‌نما که در تعریف جدیدی را از دین و مذهب ارائه دادند. یعنی در عین این‌که تئاتری با نمادهای هم‌جنس‌گرایانه روی صحنه می‌برد، دم از مذهب هم می‌زند! شبیه به رونالدینیو که به سمتی نگاه می‌کرد و به سمت دیگر پاس می‌داد.

با تشکر از امیر جعفری، باران کوثری، لیلی رشیدی، به‌ترین بازی‌گران و تحلیل‌گران جهان و تمام که‌کشان‌ها؛ به خاطر این که الان صدایی از آن‌ها بابت تحریم‌های جدید بلند نمی‌شود! ما بی‌صبرانه منتظر تحلیل‌های فنی و دقیق آن‌ها هستیم.

با تشکر از دوستی که گفت: تروریست‌ها در ایران دو سرنوشت دارند؛ یا توسط نیروهای کشور مثل سگ کشته خواهند شد و یا زندانی می‌شوند و باران و مه‌ناز و ترانه و سایر سلبریتی‌ها برای‌شان هشتگِ سیو می‌زنند!

و با تشکر از سایر بسته‌گان

  • ویار تکلم

 درست است که ارادت چندانی به روحانی و سیاست‎های او ندارم و طبعاً رای بنده در سبد هرکس خواهد رفت الا روحانی، اما با این حال نه  به شکست روحانی چندان امیدوارم و نه از پیروزی او چندان مغموم و ناراحت خواهم‎شد. به عقیده‎ی من شاید خیر و صلاح مملکت در پیروزی روحانی باشد و البته برای این سخن‎م دلایلی دارم که به هیچ وجه به معنای رای دادن به روحانی نیست.

دلیل اول احتمال آشوب بعد از شکست روحانی است. در شرایطی که جلبکهای سبز، اختلاف نُه میلیونی آرا را برنتافتند و به نظر اکثریت بیستوسه میلیونی تمکین نکردند بعید نیست که برای شکست محتمل چندصدهزارتایی همان بلوا را به پا کنند. گرچه برگزارکنندهی انتخابات دولت روحانی است و منطقاً اگر تخلفی در پروسهی برگزاری انتخابات صورت بگیرد پیکان اتهام به سوی دولت خواهد بود ولی با این حال از جماعت آشوبگر انتظار برخورد منطقی با این قضیه نمیرود. البته با توجه به واکسینهشدن کشور در انتخابات هشتادوهشت، احتمال آسیب جدی به کشور در صورت شکست روحانی منتفی خواهدبود!

دلیل دوم و مهمتر اینکه حتی شکست روحانی با اختلاف آرای کم به این معناست که هنوز طیف زیادی از مردم برای حل مشکلات اقتصادی نگاهشان به خارج از کشور است و منتظر چیدن ثمره برجاماند. در دولت فرضی رئیسی اگر با بهرهگیری از سیاستهای اقتصاد مقاومتی و افزایش تولید داخلی گرهی از مشکلات معیشتی مردم گشوده شود و وضعیت اقتصادی بهبود یابد، مدعی خواهند شد که اینها از نتایج برجامی است که ما منعقد کردیم. و اگر وضعیت بدتر شود آن را از پی‎آمدهای عمل‎نکردن به برجام خواهندشمرد!

درست است که پیروزی روحانی در این چهار سال ممکن است نتایج نامطلوبی را به همراه داشته‎باشد، ولی بزرگترین حُسنش این است که مردم واقعا به این نتیجه میرسند که از ناحیهی خارج از کشور معجزهای صورت نخواهدگرفت و نگاه به داخل به صورت یک عقیدهی مستحکم ملی در می آید که ثمرات بسیار خوبی خواهد داشت!

نمیدانم! شاید روحانی اصلح نباشد، ولی ممکن است در ریاستجمهوری او خیری باشد که ثمراتش بعدها مشخصشود.

"عسی ان تکرهو شیئاً و هو خیر لکم"

  • ویار تکلم

آقا درست است که از قدیم گفتهاند نبین که میگوید، ببین چه میگوید اما انصافا نمیشود. شرافتا نمیشود. وجدانا نمیشود. لااقل الان نمیشود. آخر حرفشان چیزی است که اصلا نمیگنجد!

 تو فکر کن نامزدشان با خوانندهی ترانهی سوسنخانم عکس یادگاری دارد، آن وقت شروع میکنند به گرفتن ژست روشنفکری و مخالفت با اینکه چرا نامزد دیگری با امیر تتلو عکس گرفتهاست. خداوکیلی قابل قبول است؟ حالا این که هیچ. این را دیگر چه میگویید؟ از اینکه فلان عضو ستاد نامزد رقیب، برای نامبردن از محمدرضا شجریان، خسروی آواز ایران، از لفظ بیمار سرطانی استفادهکرده رگ غیرت هنردوستشان باد کرده اما با خودشان فکر نمیکنند که نامزد محبوبشان در این چهارسال به جز یک بار نامبردن از شجریان در جریان مناظرهها و این اواخر ثبت انتخاباتی ربنای او در فهرست میراث فرهنگی کشور، دقیقا چه کار مثبت دیگری در حق او کردهاست؟ باز هم این هیچ! با اینها چه میکنید؟ رئیسجمهور سابق را بابت ادبیات نه چندان سطح بالایش ملامت میکنند اما چشمشان را روی ادبیات نامزد خودشان بستهاند که امروز گفت: «روز شنبه چهطور آب و صابون بیاوریم تا رویتان را بشویید!». طرف را به بیاخلاقی در انتخابات متهم میکنند اما خودشان را به فراموشی زدهاند که روزگاری همینها تصویر رئیسجمهور سابق را با سُم الاغ و هیبت میمون میکشیدند. طرف را به به بیفکری متهم میکنند اما فراموش میکنند خودشان چهطور فکر را فرستادهاند مرخصی و چشمشان به دهان فلانیاست تا تَکرار میکنمشان را خرج چهکسی میکند. در اتوبوس نامزد خودشان در حال حرکت به سمت گردهمآیی هستند و همزمان به نامزد مقابل گیر میدهند که چرا اتوبوسی آدم جابهجا میکند! چشمشان را روی فیلترینگ اینستاگرام خبرگزاری فارس و فتن را میبندند و همزمان فریاد میزنند به آزادی رای میدهیم و...

خداوکیلی اینها واقعیت دارد؟ یعنی چنین چیزی ممکن است؟ یکوقت همهی اینکارها و تناقضهایشان شوخی نباشد و یکهو بگویند شوخی کردیم و هرهر به ما بخندند؟ ها؟


  • ویار تکلم

اصولا، منطقا و عقلا نباید حرف کسی را در مورد حوزهای که در آن تخصص ندارد، جدی گرفت. البته نه این که نشنید، باید شنید اما جدی نگرفت. حالا این شخص نامتخصص هرکسی هم باشد، چه وطنی و چه غیروطنی و چه حتی سلبریتی. از شهاب حسینی سوپراستار گرفته تا تازه به دوران رسیدهها و نوکیسههایی مثل...(عمدا ننوشتم. خودتان تکمیلش کنید!) برای همین هم نظرات اشخاصی چون حامد بهداد و داریوش مهرجویی در مورد علوم پزشکی، مهناز افشار و امیر تتلو! در مورد سیاست، یغما گلرویی و ترانه علیدوستی در مورد جامعه و...بیش از آن که یک وحی منزل و واقعیتی آشکار باشد، تنها و تنها تراوشات ذهنی آنها است. (درست یا غلط، بماند)

با  این حال حتی اگر سطح انتظار خود و جدیگرفتن گفته های این اشخاص را هم در حد همان پاراگراف بالا فرض کنیم، باز هم گاهی از حرفهایشان ناامید میشویم! چرا که گاهی حتی با یک نظر شخصی هم مواجه نیستیم؛ با یک دروغ/ گاف/ بیاطلاعی شخصی مواجه هستیم. لیست این اظهارنظرهای دروغی میتواند خود کتابی باشد. (چه پیشنهاد خوبی! کسی پایه شود و همهی گافها و اشتباهات و دروغهای مجازی معروفها را در یک کتابی جمع آوری کند! اقل فایده‎اش این است که آینده‎گان می‎فهمند روزگاری ما به چه کسانی می‎گفتیم سلبریتی!) اما مرور چند تایش بد نیست: ترانه علیدوستی به دعوت نشدن فلان بازیکن زن فوتسال به تیم ملی به دلیل بازی بدون حجاب در کشور خارجی اعتراض میکند اما بعدا مشخص میشود که آن خانم اصلا مدتهاست که به خاطر ناآمادگیش به  تیم ملی دعوت نمیشده! محمدرضا شجریان استاد بیمثال موسیقی ایران و بسیار دیگری از هنرمندان در اظهاراتی بعد از ماجراهای سال هشتادوهشت از این که احمدینژاد آنها (یعنی مردم را؟!) خس و خاشاک نامیده ابراز ناراحتی کردند اما بعدها مشخص شد که خس و خاشاک احمدینژاد نه متوجه آنها که حتی متوجه آرای باطله هم نبوده است. رضا رشیدپور در برنامهی «دید در شب» برای اینکه بتواند برای روحانی یک همکلاس! در توهین به منتقدین پیدا کند، دروغِ گفتنِ کلمهی «بزغاله» را به احمدی نژاد نسبت داد که بعدا مشخص شد این عبارت نه برای منتقدین که برای کشورهای غربی و معاند به کار رفته. (رشیدپور در اقدامی قابل توجه، بعدها اشتباهش را تصحیح و عذرخواهی کرد.) و یا این اواخر و به خاطر انتخابات ریاست جمهوری که دوز این اظهارات شاذ بالا رفته. مثلا باران کوثری در گردهمآیی حامیان روحانی در استادیوم آزادی از این میگوید که در دولت گذشته، ممنوع الکار (البته شکل درستش ممنوع الفعالیت است. چرا که کلمهی فارسی «کار» را با «ال» عربی جمع نمیکنند!) شده اما فقط جستوجویی کوتاه نشان میدهد که او در آن سال در بیش از بیست فیلم ایفای نقش کرده و حتی برنده سیمرغ هم شده است! و یا حتی اظهارنظر اخیر شهاب حسینی!

من هم با احمدینژاد مخالفم و هم با حرف مفت! حرف مفتی که بیش از آن که حاصل مطالعه باشد، حاصل خیال و اوهام طرف باشد. حتی اگر این حرف علیه احمدینژاد هم باشد. حتی اگر علیه جامعه و سیاست باشد! و به طور کلی راجع به هرچیزی باشد! دیگران مشهور و حتی نخبه، اگر وجدان و دین‎شان را به راحتی به حراج می‎گذارند، دلیل نمی‎شود که بقیه هم همین کار را بکنند. برای همین هم جنابان هنرمند و ورزشکار و ادیب! قبل از این که در مورد موضوعی، هر موضوعی، از روی حرفی خودشیرینی بزنید اقل کم اطلاعش را داشته باشید، دانش‎ش پیش‎کش! لطفا

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم 

  • ویار تکلم

خدا می‌داند بیش‌تر از هر زمانی دل‌م به حال روحانی و وضعیت امروز اصلاحات می‌سوزد. به چنان فلاکتی افتاده‌اند که از جانب میرسلیم  هم احساس خطر می‌کنند.کم مانده علیه آراء باطله هم موضع بگیرند.😁

  • ویار تکلم