خب تا من داشتم در مورد جناب کروبی مطلبی مینوشتم ایشان هم اعتصاب غذا کردند، هم راهی بیمارستان شدند و هم اعتصاب را شکستند؛ یعنی طولانیترین زمان اعتصاب در تاریخ ایران، جهان و تمام کهکشانها! برای همین هم نشد مطلب را به طور کامل منتشر کنم. فقط چند خطی را درج میکنم، که حس میکنم هنوز ارزش خودش را از دست نداده:
یک) راستش خودم هم کمی دلم برای کروبی سوخت. از این همه غربت و از این همه سادهلوحی و از این همه سوءاستفادهای که از او شد و میشود. اعتصاب کرد اما هیچ صدایی از هیچیک از همپیالههایش در نیامد. نه از خاتمی، نه از موسوی و نه حتی از تاجزادهای که روزگاری مسئول ستاد انتخاباتیاش بود. قطعا اگر میمرد هم از کسی صدایی در نمیآمد. این مورد را لااقل از احمدینژادی یاد میگرفتند که حاضر شد به خاطر کسی که فکر میکرد به او ظلم شده با همه چیز و همه کس دربیفتد.
دو) برخلاف سروصداهای فضای مجازی خاصه توییتر، به نظرم مرگ کروبی هیچ هزینهی قابل توجهی برای نظام در پی نمیداشت. اصلاحطلبها تا وقتی به دردشان بخوری و در چارچوب منافعشان بتوانند ازت استفاده/سوءاستفاده کنند، طرفدارت هستند، خارج از آن محکوم به فراموش شدن هستی. راستی کسی از اصلاحطلبان هنوز رفسنجانی را به یاد دارد؟
سه) برای مقابله با اغتشاشات حامیان کروبی نه نیازی به ارتش و سپاه و نیروی انتظامی است و نه نیازی به لباسشخصیها. آراء باطله برای مقابله با آنها کافی است!
- ۱۶ نظر
- ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۳