منصور نظری، مدارکی مبنی بر تخلف قضات دادگستری شهرش را تهیه و به منظور رسیدگی در اختیار قوهی قضاییه قرار میدهد. در ابتدا یکی از قضات هم محکوم میشود اما بعدها بنابر دلایلی که مشخص نیست، پرونده بایگانی میشود و بازپرس پرونده هم از آن شعبهی رسیدگی به مکان دیگری منتقل میشود و منصور هم به جرم دخالت در امر غیر یعنی کاری که به او ربطی نداشته بازداشت و به یکسال حبس و مقادیری شلاق محکوم میشود! بعد از شش ماه که منصور نصف بیشترِ دوران محکومیتش را سپری میکند، ناگهان و باز هم به دلایلی کاملا نامشخص قوهی قضاییه از خواب بلند میشود. دستور بررسی این پرونده را صادر میکند و اصغر جهانگیر، بازرس ویژه رئیس قوهی قضاییه و رئیس سازمان زندانهای کشور را مامور رسیدگی به آن میکند. اصغر طی سفری به شهرکرد و بررسی پرونده و ضرب و شتم منصور در زندان شهرکرد دستور به آزادی وی میدهد و اعلام میکند حکم تبرئه منصور نظری مراحل پایانی خود را میگذراند و با حکم نهایی دیوان عالی کشور وی از اتهامات وارده و حکم محکومیت تبرئه خواهد شد. از تاریخ اعلام آن خبر چهلودو روز میگذرد و نه تنها منصور آزاد نمیشود که هیچ، بیست ضربه شلاق دیگر هم نوش جان میکند...
برخلاف انتظار شما و خودم، بند بالا نه پلات یک رمان بلند است و نه سیناپس یک سریال چند ده قسمتی که متاسفانه یک روایت واقعی است. واقعی واقعی! راستش خودم هم اول باورم نشد، یعنی فکر میکردم باز هم پای استکبار جهانی و ایادی کفر و تخیل و کمدی در میان است وگرنه الحمدلله همهی مسئولین ما از بزرگ و کوچک که هیچ ریگی به کفششان نیست. یعنی اصلا کفشی به پایشان نیست که بخواهد ریگ و مشکلی به آن باشد. برای همین هم به شما حق میدهم که باور نکنید اما کاش میشد باور نکردن من و شما واقعیت را تغییر بدهد.
سلام بر عدالت! آنگاه که جونیور با هزار گناه کرده آزاد است و زندگی میکند و لابهلای زندگیاش اگر حوصلهاش سر رفت سری به هتل زندان هم میزند و آنگاه که منصور به جرم انجام هیچ گناهی زندانی است!
- ۰ نظر
- ۰۱ تیر ۹۶ ، ۲۲:۰۵