پیرزنِ روستایی خوشحال از این که آب مروارید گرفتهبود، گفت: خدایا شکرت! فکر میکرد، آبمروارید یعنی مروارید در چشمهاش. فکر میکرد، دیگر بدبختیها تمام میشود. فکر میکرد، دیگر فقر تمام میشود. اما خبر نداشت پسرش به خاطر همین آبمروارید تصمیم گرفته او را به خانهی سالمندان بفرستد. جایی که پیرزن میتواند باقیمانده عمرش را به بدبختیهاش فقط فکر کند.
- ۲۸ نظر
- ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۵۱