ویار تکلم

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

اگر میدانستم که از هول آمدنت، پای‌م به‌ترین ماشین اسباببازیم را میشکند، هیچگاه برای آمدنت خوشحالی نمیکردم و تو هم اگر میدانستی که بعد از آن، از هر آمدنِ بی‌خبری متنفر میشوم. هیچ‌گاه بیخبر نمیآمدی!

  • ویار تکلم

بعد از عمری، اتفاقی، او را در خیابان دیدم. گفت: هنوز هم املات ضعیفه؟ و من یادم آمد از وقتی که جریمه‌ی املای‌م دیکته گفتن‌های او شد، دیگر هیچ املایی را کامل نشدم. لب‌خند زدم و گفتم: اره ضعیفه!

  • ویار تکلم

هیچ‌وقت با دوست‌تان شوخی نکنید و هیچ‌وقت سینهی برآمده از چاقی و باش‌گاهش را دست‌مایهی طنز قرار ندهید که فردا باید منتظر خواستگار باشد. در ضمن اصلا با خودتان نگویید، بعدا از دل‌ش در می‌آورید. خاصه برای دوستی که فاصله‌ی بین دیدارهای‌تان بیش از دو هفته است. چرا که نه اَجَل منتظر شما می‌ماند و نه آن نیسانی که در جاده خاکی، صدتا را پُر کرده‌بود.

  • ویار تکلم

آن اوایل که موج آزادی یواشکی زنهای ایرانی توسط مسیح علی‌نژاد به پا شد، این مسئله خیلی برای‌م جالب بود. این که عده‌ای برای خواسته‌ی خود (درست یا غلط) این‌گونه با هم متحد شدهاند و به دنبال رساندن صدای خود به گوش همه هستند. همهاش آن را دنبال میکردم. به هر نحوی از آن اطلاعات کسب میکردم. پای حرفهاشان مینشستم و ازشان سوال می‌پرسیدم و با آن‌ها بحث می‌کردم. نظر میدادم و نظرهاشان را گوش می‌کردم و... کمی بعد این ماجرا برایم یخ کرد. حسم را به آن از دست دادم و دیگر آن را دنبال نمیکردم. بعدترها خنده جایگزین بیحسی شد و تا همین الان که هربار هر داستان یا خبری از آن میشنوم پقی میزنم زیر خنده! خندهای بر دختران سادهی فریب خورده‌ای که گولِ بازی را خورده‌اند و وارد بازی شده‌اند. به نظرم علی‌نژاد و امثال او با این حرکت بزرگ‌ترین خیانت را علیه زنان و بزرگ‌ترین خدمت را به زن‌ستیزان کرده‌است. و اگر من جای جماعت مردسالار می‌بودم هر ساله از او به خاطر این خوش‌خدمتی‌اش تقدیر می‌کردم و حسابی هواش را می‌داشتم. چه خدمتی؟ چه خدمتی بالاتر از این که سال‌هاست تمام خواسته‌های به حق یک زن را محدود کرده‌اند به نمایان بودن یا نبودن چند تار مو! و همین چند تار مو را این قدر بزرگ جلوه داده‌اند تو گویی که اگر موهاشان آزاد باشد تمام مشکلات حل می‌شود.  بیاییم با خودمان رو راست باشیم. اصلا فرض کنیم حجاب برداشته شده و همه زن ها توانسته‌اند با هرپوششی در جامعه ظاهر شوند. و حتی بیش‌تر اصلا فرض کنیم این آزادی از نوع پوش‌ش به یک وجب پایین‌ترِ نافِ زنان هم برسد و هر زن بتواند هم زمان با هر تعداد نفری بخوابد و به اصطلاح خودشان، اختیار تن‌شان را داشته‌باشند. خب بعدش چه؟! آیا این نهایت خواسته یک زن است؟ این که آزاد باشد که فقط دل‌بری کند؟! یعنی دختران ما ریاست فلان اداره و بهمان کارخانه و حتی حضور در مجلس را حق خود نمی‌دانند و فقط با همین تار مو راضی و بل‌که ارضا می‌شوند؟! قدما می‌گفتند باید به مرگ گرفت تا به تب راضی باشد آیا برداشتن حجاب مرگ خواسته دختران ماست؟ واقعیت تلخی‌ست که سال‌ها دختران ما بقیه ابعاد جامعه را دو دستی تقدیم آقایان کرده‌اند و چسبیده‌اند به چند تار مو. هر بار خبری از اعتراض زنان است پای حجاب هم در میان است! هربار کمپینی از زنان برپا می‌شود پای حجاب در میان است! هربار حرکتی از زنان صورت می‌گیرد بر مبنای حجاب است! مثلا آرزو به دل ماندم روزی زنان به خاطر علم تحصن کنند! به خاطر پول! به خاطر گرفتن مثلا حق خود از جامعه. یا مثلا کمپینی برپا کنند برای مثلا حضور در انتخابات مجلس و یا هر پست اجرایی دیگری و تصمیم بگیرند حق خود را از تمام مردانی که به زعم آن ها گرگ هستند، بستاننند! قسمت ناراحت کننده این ماجرا هم این است که این خود گول‌زده‌گی و سرگرم‌شده‌گی هم فقط مختص به عوام نیست. هنرمندان و مثلا روشن‌فکران هم گرفتار همین سطحی‌نگری شده اند. ترانه علیدوستی تتوی فمینیستی را روی دست‌ش خالکوبی کرده و اعلام کرده یک فمینیست است! خب که چه؟ به چه دردی می‌خورد این؟ تا به حال شده همین خانم فمینیست از شهرت‌ش برای تهییج زنان برای حضور در جامعه استفاده کند که زنان چه نشسته‌اید باید جای‌گاه خود را در علم و هنر و ورزش و...در جامعه به دست بیاورید؟ یا شده اعلام کند: ای دختران طرف‌دار من! در فلان انتخابات به فلان کاندیدای زن رای دهید تا بتواند مشکلات شما را پی‌گیری کند؟ و... هرچند این مشکل به کم قانع بودن، فقط مختص به ایران نیست و حتی در کشورهایی که بهشت زنان آزادی‌خواه است هم دیده می‌شود. (نگاهی به برندگان جوایز علمی، مسئولان سیاسی و...بیندازید!) اصلا بیاییم از زاویه دیگری هم به ماجرا نگاه کنیم. از بین دوستان‌م پسرها ازدواج نمی‌کنند، چون می‌خواهند ادامه تحصیل بدهند و به سایر آرزوهای خود برسند اما دخترها درس نمی‌خواننند تا ازدواج کنند و توسط شوهرشان به آرزوهای خود برسند. از بین دوستان‌م پسرها همه کارهای اجرایی دانش‌گاه را در دست گرفته‌اند دخترها هنوز در حال عوض کردن رژ لب و به نمای‌ش درآوردن اپیلاسیون خود برای دل‌بری کردن هستند و هزار و یک مثال دیگر....

 و به نظرم این جان‌مایه چیزی است که در جامعه وجود دارد. دختری که حتی خودش را هم باور ندارد که می‌تواند و همین که بتواند یک کف دست پارچه را کنار بزند گویی به خواسته‌اش رسیده. دختری که اوج خواسته های چند ساله‌اش رها کردن موی سر خود است. دختری که هیچ دغدغه‌ی دیگری جز نمایاندن ندارند. دخترانی که خودشان خودشان را محدود به فقط رهایی از حجاب کرده‌اند. خودمانیم چنین دخترهایی شایسته‌ی تو سری خوردن نیستند؟!

*بازتاب همین مطلب در سایت جیم 

  • ویار تکلم