اُشترهای اَشترنما!
بصیرت؟ کدام بصیرت؟ به این درد بخندیم یا گریه کنیم؟ بنالیم یا سکوت کنیم؟ جماعتی از داشتن بصیرت و بینش حرف میزنند که با بیفکریهایشان جز خرابکاری و هزینهتراشی برای انقلاب و نظام هیچ فایدهای نداشتهاند. این درد را به کجا ببریم؟ از رفاعه ابن شداد هایی که خودشان را مالک اشتر و ابوذر و عمار میدانند به که شکوایه کنیم؟ چگونه دیگران را قانع کنیم که حساب اینها را از انقلاب و نظام و اسلام جدا کنند؟
از دشمن خارجی نمیترسیم. از توطئه و جنگ و تحریم نمیترسیم. این را قرآن به ما آموخته. امام بزرگوار(ره) به ما تعلیم کرده. اما میترسیم روزی این درخت تنومند را شتههای داخلش از پا درآورند. امام(ره) هم بیم آن را داشت:
"امروز عدهای با ژست تقدسمآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند...خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است." خون دل خورده است و خون دلها باید بخوریم از دست احمقهای مقدسنما، رفاعههای ابوذرنما و اُشترهای اَشترنما!