اندر حکایت تماس!
یک مسئلهای که این روزها مطرح است ادعای دخترانی است که مدعی دستمالی شدن در اماکن شلوغ و وسایل نقلیه عمومی هستند. بیشتر این دختران سنی در بازه 18 تا 25 سال دارند و غالبا بسیار شاکی از شرایط موجود هستند و هر نگاهی را هرزه میپندارند و همیشه دستی را در حال مالیدن پایین تنه خود حس میکنند! البت هرکس که حنجره و تار صوتی داشته باشد میتواند هر حرفی افاضه نماید و هر ادعایی بکند. منتها تا زمانی که این ادعاها به دلایلی متقن مزین نشدهباشد بادی بیش نیستند. مضافا باید توجه داشت که قاطبهی این افراد مدعی را جماعت فمینیستی تشکیل میدهند که به تجربه نشان دادهاند به صنعت اغراق علاقه بسیار دارند و ید طولایی در استفاده از آن دارند. لذا اگر منطق این ادعا همان منطقی باشد که هر نگاه جنس مخالف را به مثابه یک تجاوز تلقی میکند پر واضح است که در این ادعا هم تا چه میزان از صنعت اغراق استفاده شده است! اکنون مسئله بررسی صحت این ادعا و منطقی است که پشت آن خوابیده است! در وهله اول باید توجه نمود که مقررات شبکه حمل و نقل عمومی درهای ورودی و محل های استقرار جداگانه برای بانوان و آقایان در نظر گرفته و مشاهدات شخصی راقم این سطور نیز چیزی جز این را نشان نمیدهد و این یعنی در این قبیل اماکن تماس به حداقل مقدار میرسد. وانگهی اگر تخطی از این قانون توسط مردی صورت گیرد حق اعتراض برای بانوان کاملا محفوظ است و بدیهی است که عدم اعتراض ایشان به حضور یک مرد در قسمت بانوان چه معنایی می تواند داشتهباشد! علی ای حال گیریم که مردی بتواند وارد قسمت بانوان شود و باز گیریم که با اعتراض بانوان روبرو نشود و بازتر! گیریم که بتواند تن زنی را تعمدا لمس کند در این صورت با دو حالت روبرو میشویم اعم ازاینکه هر دو راضی باشند و یا اینکه مرد راضی باشد و زن ناراضی! که در حالت اول هر دو راضی اند و دیگر راضیاند و کاریش نمی شود کرد! فقط باید از بانوی محترمه تقاضای عاجزانه کرد که به محض خروج از وضعیت همه چیز را فراموش نکند و داد سخن سر ندهد که وای بر حقوق زنان و الخ...در حالت دوم هم خانم ناراضی است و مرد به حریم او تعدی کرده که راقم این سطور ابدا در پی نفی آن نیست و آن را به شدت محکوم میکند وانگهی باید دید که این اتفاق شوم آنقدر که توسط عدهای بولد میشود از تکرر برخوردار است؟ آیا آن طور که عده ای میگویند این اتفاق در جامعه جاری وساری است و همه مردان ایرانی هیز دستاند و چشمشان علی الدوام به باسن و سینه و آستین بانوان است؟ آیا تمام بانوان ایرانی عفیف و پاکدامن و بیزار از دیده شدناند و تمام مردان ایرانی مخازنی پر از اسپرماند که حیات و مماتشان جز برای ارضای شهوت نیست؟ آیا واقعا این گونه است؟ خوشبختانه مدتهاست که نگاه صفر و یکی به این قبیل مسائل منسوخ گردیده و هیچ خرد سلیم و هیچ وجدان بیداری این حد از یکجانبهنگری را نمیپذیرد! تنها مروج و دمنده این نوع دیدگاه فمینیستهای دو آتشهای هستند که خودشان توهم دیدهشدن میزنند و خودشان توهم مالیده شدن میزنند و خودشان فکت صادر میکنند و خودشان حکم به تنزیه جنس مطبوع و تقبیح آن جنس دیگر میدهند! اصلا آیا تا کنون کسی از ایشان پرسیدهاست که دقیقا از کدام مجرا متوجه نگاه هیز مردان به خود شدید؟ جز از مجرای چشم؟ جز از طریق دیدن؟ آیا جز با نگاه می توان نگاه دیگران را فهمید؟؟ آیا این افراد میپذیرند که آنها هم بیمیل به دیدن جنس مخالف نیستند؟ یا اینکه مدعی وجود چشمهایی در عقب و طرفین سر خود میشوند که آنها را از نگاه هیز مردان با خبر میکند؟ یا شاید به ماورائ الطبیعه و اشعه نگاه مردان متوسل میشوند؟! به هر تقدیر این افراد یا باید بپذیرند که آن ها هم کم میل به دیدن جنس مخالف ندارند! و یا اینکه بپذیرند که در بسیاری مواقع فقط توهم میزنند که دارند دیده میشوند و در واقع هیچ خبری از نگاههای هیز و آتشین مردان نیست! در هر حال اگر کسی خود را بسیار زیبا و جذاب میپندارد و گمان میبرد که عالم و آدم در پی دیدن برجستگیها و فرورفتگیهای بدن اوهستند یا اقل کم دوست دارد که آنقدر جذاب باشد که همه چشمشان پی چالهچولههای تن او باشد میتواند با این تصورات خوش باشد ولیکن ای کاش میشد واقعیت را با توهم و تصور تغییر داد! ضمنا آنچه رفت ابدا نافی این موضوع نیست که در پاری از موارد ازدحام جمعیت باعث اختلاط دو جنس میشود و حقیقتا تعمدی در کار نیست! وجدان حقگرای یک بانو میتواند درک کند که این حالت برای یک مرد هم عذابآور است! البت که گفتهشد وجدان حقگرا و نه وجدان فمینیسمگرا که هیچکس در برابر توهمات عدهای خودشیفته و خودجذاببین ابدا پاسخگو نیست!