برابری یعنی برابری!
بین تمام جاروجنجالهای واقعی و فیکی که در مورد #سند_2030 صورت گرفته، (از این جهت فیک که باور دارم بعضی شلوغکاریهای بابت این سند از طرف عدهای، نه به خاطر دغدغهمندی آنها که بیشتر به جهت سرگرمکردن جماعت حزبالله و مذهبی است تا در هیاهوی آن ماجرای شکست انتخاباتی و اشتباهات خودشان و مطالبات به حق طرفداران آن حزب گم شود.) یک بندش حسابی روی لبهی خوب یا بد بودن راه میرود. جوری که هم برای عدهای پیراهن عثمان شده و فریاد وا از دست رفتن حقوق ما! و هم برای بسیاری این سوال پیش میآمده که خُب این کجایش بد است و ایراد دارد؟ و اساسا چرا باید با آن مخالفت کرد؟ بندِ برابری جنسیتی!
بیاییم چشمهایمان را ببندیم و تصور کنیم. تصور کنیم برابری جنسیتی را. زنها همه به حقوق خودشان رسیدهاند. در ورزشگاهها دیگر تک صدایی مردان شنیده نمیشود. سمت چپ ورزشگاه با صدایی زمخت فریاد میزنند: «این تیمِ ایرانه» و سمت راست ورزشگاه با صدایی نازک و لطیف جواب میدهند: «یا علی مدد». دانشگاهها و یکسری رشتههای خاص دیگر از انحصار مردان خارج شده و زنان هم پابهپای مردان و بلکه جلوتر از آنها در عرصههای علم و دانش افتخارآفرینی میکنند. دیگر دوچرخهسواری و موتوررانی برای زنان تابو حساب نمیشود و همه باهم مشغول تکچرخزنی هستند! زنان قاضی به وفور دیده میشوند که به راحتی دستِ هر مرد متجاوز به حقوق شخصی و اجتماعی زنان را از آرنج قطع میکند و نمیگذارند ذرهای و حتی ذرهای از حقوق زنان پایمال شود و... وای چهقدر عالی و زیبا! چه دنیای دلانگیزی! بهشت است، بهشت!
بیاییم چشمهایمان را ببندیم و تصور کنیم. تصور کنیم برابری جنسیتی را. زنانی با صورتی آفتابسوخته گوشهی خیابان در حالی که با لُنگ روی شانههایشان عرق پیشانی پاک میکنند، فریاد میزنند: «انقل دو نفر!» «شابدول حرکت. شابدول حرکت!» «ونک جا نمونی»! و... در سوی دیگر خیابان دو زن در حال درگیری و دست به یقه شدن بر سر مسافری هستند که سرگردان بین دعوای آنها مانده. اخبار ساعت چهارده به نقل از رئیس سازمان نظام وظیفه، مشخصات زنان واجد شرایط خدمت سربازی را اعلام میکند و بر آن اساس زنان واجد شرایط باید خود را به پادگانهای مربوطه معرفی کنند. خشم شب! سینه خیز! پاک کردن دستشویی! به چپ چپ و به راست راست! طبل بزرگ زیر پای چپ! یک دو سه چهار...تندتر، تندتر! مهگر غذا نخوردهاید؟! در خبری دیگر از شهادت زنان مرزداری میگویند که قربانی حملهی انتحاری گروهکهای تروریستی شدهاند. از پنجرهی اتاق زن سیمبانی دیده میشود که از تیر چراغبرق بالا رفته و مشغول تعمیر برق قطعشدهی منطقه است. صدای زنی از کوچهی پشتی میآید که احتمالا سر را تا کمر توی ماشین فرو برده و داد میزند: «استارت بزن، استارت بزن! خوبه، خوبه!» و وقتی که صدای روشن شدن ماشین را میشنود لبخندی از روی رضایت روی چهرهی سیاه روغن و گریسیاش مینشیند و با پشت دست راستش عرقش را روی صورت چربش پخش میکند! و... در آن صورت باز هم وای چهقدر عالی و زیبا؟! چه دنیای دلانگیزی؟! بهشت است، بهشت؟!
نمیدانم چه اصرار و چه فکر موهومی است که وقتی صحبت از برابری و حقوق زنان میشود همه ذهنشان میرود به سمت دانشگاه و ورزشگاه و سیاست و باقی مسائل باکلاس و لول بالا! انگار نه انگار که برابری یعنی برابری! آن هم در همهی ابعاد و همهی زمینهها و نه در زمینهای که باب میل باشد. اگر قرار است برابری در رشتهای مانند مکانیک و برق باشد، برابری هم در رشتهای مانند معدن و راهآهن و ریلسازی هم باشد. اگر قرار است خوشی و سرمستی ناشی از حضور زنان در مسند قضاوت باشد، ترس و کابوس دوسال نابودی عمر و زندهگی در دورافتادهترین پادگانهای کشور هم باشد. اگر قرار است پشت میز نشینی و حس باد کولر گازی وسط تابستان باشد، زدن به دل جادهها با یک کامیون و به دست گرفتن زندهگی روی جادهها هم باشد. و...
به شخصه برای من اهمیتی ندارد که جامعه در رفتار خود با زنان روی مدار عدالت حرکت کند و یا روی مدار برابری و مساوات. اما یقین دارم اگر قرار باشد روزی برابری جنسیتی صورت بگیرد، آن هم به تمام معنا و نه فقط به صورت گزینشی و انتخابی، بازندهی اصلی زنان هستند و زنان!