دوقلوئیسم!
دوقلوها هم برای خود عالمی دارند. یعنی باید باشی تا بدانی. از چشم بیرون که همان کودکیها مقایسهها شروع میشود و ابتدا از چهره. همچون مسابقهی پیدا کردنِ ده اختلاف در دو تصویر. هر کس از کشف هر اختلاف چنان مشعوف میشود که کریستف کلمب برای کشف آمریکا! بعدها هم باید خود را برای هزارن سوال کلیشهای کدوم بزرگترید؟ چهقدر؟ دعوا میکنید؟ کدام قویترید؟ و چه و چه آماده کرد. دوران تحصیل علاوه بر اینکه همچنان مقایسه در مقیاس اِپسیلُن ادامه مییابد، برای هر امتحان هم ماکسیمم فاصله را برای جلوگیری از هرگونه عمل غیرمجاز اعمال میکنند. اشتباه در وارد شدن نمرات هم که دیگر جز لاینفک زندگی است که باید با آن بزرگ شد! دوستان تقریباً مشترک هم که از این دوئیت به نحو احسن استفاده میکنند. کافیست با یکی اندک اختلافی پیدا کنند، دیگری باید خود را برای بیشمار زنگ و پیام و محبت آماده کند. به خیال اینکه لج دیگری را در میآورند! از خریدهای دونفره با تخفیفهای ویژه هم نباید گذشت که خیالت راحت میشود که پول واقعی! اجناس را پرداخت میکنی. هدیههای تولد یکسان هم که دیگر گفتن ندارد و هزارچیز گفتنی دیگری...
از چشم درون هم که پایهی همه دونفرهها میشوی. شطرنج و پینگپنگ و منچ و ماروپله! و خیابان متر کردنهای شبانه هم که خوراک شب زندهداری هاست. ترانهی «ابرهای پاییزی» محسن چاوشی هم که برایت شوخی میشود آنجا که میگوید:«تنها نبودم حتی یک دقیقه/با تنهایی که بهترین رفیقه». میتوانی راحت حرف بزنی، بدون آن که بعدها سنگینی نگاهها را احساس کنی. و از همه مهمتر کسی هست که تورا به پوست خیارهای رایج امروزی نمیفروشد، یکی هست که حسادت برایت/ برایش و یا برایش/ برایت هیچ معنایی ندارد و از موفقیتش هیچوقت سرت داغ نمیکند!
پ ن: بهانهی نوشتن؟ زیرنویس تلویزیون برای ثبت نام در انجمن دوقلوها!