ویار تکلم

آخرین مطالب

دو راهی

شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۴ ب.ظ

فریاد زد:«بعدی!». نوبت اصغر بود. اما تا می‌خواست حرکت کند دست‌ش را گرفتم به عقب هول‌ش دادم و خودم به جای‌ش شروع به دویدن کردم. می‌گویند نامردی کردم اما من هم استدلال خودم را داشتم. برای من فقط پدر و مادر بود اما برای او پدر و مادر و زن و دختر سه ساله! چهار دو به  نفع او. یک پیروزی قاطع! طبق قانون هم بازنده باید کارها را انجام دهد. دراز که کشیدم اول یک سوزش عجیب در شکم‌م حس کردم و بعد فشار بسیار زیادی روی پشت‌م. اما بعدترش دیگر هیچ حسی نداشتم. کمی بعد آن بالا داشتم لشکری از سربازان را می‌دیدم که الله اکبر گویان روی جاده‌ای بهشتی از پیکرها در حال حرکت بودند. بعدها درباره من و دوراهی حرف می‌زدند اما من خنده‌ام می‌گرفت. دوراهی برای تردیدی‌هاست نه برای یقینی‌ها!

نظرات (۲)

سلام
مطلبتون زیباتون در کانال تلگرامی انقلابیست با این لینک منتشر شد:
https://telegram.me/enghelabist
  • فرید صیدانلو
  • امیدوارم زودتر به یقین برسم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">