سبزی پاککنی بیان!
این که کسی بپذیرد از نظر تربیت خانوادگی ایراداتی دارد و خانوادهاش به هر علتی از قبیل فقر فرهنگی، کمسوادی، مشکلات اقتصادی و... نتوانستهاند در کودکی و نوجوانی به خواستهها و نیازهایش پاسخ مناسب بدهند، کار سختی است. اما پذیرش آن لازم است، چون از واقعیات نمیشود فرار کرد.
سرازیر شدن حجم بیسابقهای از دختران و بانوان برای پرزنت خود در فضای مجازی و استفاده از آن برای واگویه کردن مسائل شخصی و فردی از نشانههای چنین کمبودهایی است.
مثلا دختری در خانواده دائما از جانب فرزندان پسر و دیگر اعضای خانواده مورد بیمهری قرار گرفته حقوقش نادیده و علیه او خشونت صورت میگیرد. در چنین شرایطی چه ملجائی بهتر از فضای مجازی که هیچکس دیگری را نمیشناسد و با خیال راحت میشود عقدهها را گشود؟ درست مثل کودکی که بعد از دعوا شدن توسط والدین به عروسکش پناه میبرد و به این وسیله خودش را تسکین میدهد.
در همین بیان تعداد وبلاگهایی که توسط دختران اداره(!) میشود و چنین رویکردهایی دارد شاید بیش از ده برابر دیگر وبلاگها باشد. این که عمه فلان آدم در فلان روز و ساعت منزلشان بوده و چنین کاری کرده و چنان حرفی زده و پسرش گوگولی مگولی بوده واقعا به دیگران چه ربطی دارد؟ یا اینکه فلان آدم امروز چه خورده و چه پوشیده و در دانشگاه یا خانه چه کرده و کی را دیده و با چه کسی حرف زده و حرفش چه بوده چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
بیانی که قرار بود رسانه متخصصان اهل قلم باشد امروز تبدیل شده به محافل سبزی پاک کردن زن و دخترهای بیست سال پیش! متاسفانه تحصیل کردگی دختران هم در سطح فکر و دغدغههای آنها تاثیر چندانی نداشته و فقط شیوههای این خالهزنکبازی تغییر کرده. حرف زدن از مسائل بیاهمیت و زرد و بازگو کردن زنانگیها پربسامدترین موضوعاتی است که در بیان مطرح میشود. تهش که از این گفتگوهای خالهزنکی خسته شوند درباره سختیهای جانکاه(!) پریود مینویسند و یک لگدی هم به حجاب میپرانند. این اوج هنرنمایی و دغدغههایی است که به لطف رسانه متخصصان اهل قلم از بانوان و دختران میبینیم.
شما میبیند که با ابنکه دارند ظاهرا حرفهای بی اهمیت میزنن، اما مخاطب دارند. این مخاطب داشتنه نشان دهنده تفاوت در نوع نگاه به وبلاگه.
از طرفی زن با مرد متفاوته، همونطور که تو محافل خانوادگی هم بحث های زنان با بحث های مردان فرق میکنه، اینجا هم این تفاوت ها وجود داره و خودش رو نشون میده.