صدای افکتی چاوشی و باقی قضایا
همینطور که کامنتهای مخالف زیر پست اجرای زنده محسن چاوشی را میخوانم، خندهای که روی لبم نقش بسته کشدارتر میشود. تا آخرش که نمیتوانم خودم را کنترل کنم و می زنم زیر خنده! مثلاً یکی گفته بود باز هم این فیلم محل اشکال است و شاید در این فیلم هم از افکت استفاده کردهباشد! دیگری نوشته بود این تغییر صدا با استنشاق گاز هیدروژن و تزریق دگزا قابل اجراست و هیچ بعید نیست که چاوشی هم از این حقه برای تغییر صدایش استفاده کرده باشد. یا یک نفر دیگر کامنت گذاشته بود استرس در چشم های چاوشی مشخص بوده و او هیچگاه توانایی اجرای زنده نخواهد داشت یا حرف از وجود لوزه سوم و بیماری به میان آورده بودند...راستش بسیار خندهدار است. این که تا یک نفر موفقیتی به دست می آورد همه بسیج میشوند که موفقیتش را لوث کنند و این که کاری ندارد من هم میتوانم راه بیندازند. بحثم هم فقط در مورد چاوشی نیست. در مورد هرکسی است که موفقیتی را کسب می کند ولو اندک! روزگاری دهنمکی را مینواختند که کارهایش سطحی است و مقداری مذهبیت! و با رانت و اتصال به آقایان توانسته خط قرمزها را جابه جا کند و میلیاردی پول پارو کند در زمانی دیگر اصغر فرهادی که حد اقل در فیلمهایش میشود آن را نقطه مقابل ده نمکی دانست را مورد تفقد! قرار میدهند که فیلمهایش چون سفارتی هستند مورد تایید مجامع بین المللی قرار میگیرد و جایزه درو میکند! روزی امیر تتلو را مورد محبت خود قرار میدهند که کارهایش سطحی است و حیف وقتی که صرف شنیدن کارهایش میشود و دگر روز کارهای حافظ ناظری را شو و فاقد ارزش بالا میخوانند و...البته حساب نقد از تخریب جداست. چرا که پشت نقد تفکر است و دلسوزی اما پشت تخریب عقده است و عصبیت! و ایکاش روزی همهی ما فرق نقد و تخریب را متوجه شویم و به خاطر هواداری و تعصب کورکورانه انصاف خود را به تعطیلات نفرستیم. آن زمان مطمئنا جامعهی بهتری خواهیم داشت!