لطفا آقای علم الهدی را درک کنید!
از میان ائمهی جمعهی پس از انقلاب، شاید احمد علمالهدی پر حاشیهترین آنها باشد. اقلا دربارهی حال حاضر میتوان این گزاره را با قطعیت به کار برد. سخنان شاذ آقای علمالهدی آنقدر زیاد است که بررسی تکتک آنها مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. اظهارات علمالهدی دربارهی رهبری و ولایت فقیه، ورزش و حجاب بانوان، مرغ و اشکنه، موسیقی و کنسرت، امام جمعه و امام زاده، و امیرکبیر و دارالفنون تنها مشتی نمونهی خروارند. فقط در دو سه مورد، کار آنچنان بیخ پیدا کرده که خود آقای علمالهدی شخصا به عنوان شارح و مفسر سخنان خود، وارد عمل شده و از آنها رفع ابهام کردهاست. آنقدر آقای علمالهدی در این قبیل اظهارنظرها مسبوق به سابقه است که اکاذیب شاخداری مثل اطعام مهمانان رهبری توسط غذای بهشتی، به راحتی به ناف ایشان بسته میشود و جمعیت بسیاری آن را باور میکنند. حالا اما به قدر کافی سخنان و مواضع آقای علمالهدی توسط افراد مختلف نقد و بررسی شدهاست و هدف از این نوشته تکرار مکررات نیست. اما خوب است که از زاویه دیگری هم به بررسی سخنان ایشان بپردازیم. به فرض که همه سخنان آقای علمالهدی مستدل و دارای پشتوانههای عمیق فکری باشند. و باز به فرض که همه سخنان شاذ ایشان تقطیع شده یک سخنرانی بلند بالا باشند و ایشان پیش و پس از آنها یک ساعت توضیحات مبسوط به حضار ارائه داده باشد. آیا آقای علمالهدی به عنوان امام جمعهی یک شهر مهم، بزرگ و استراتژیک چون مشهد، نباید به تبعات سخنان خود و سوءاستفاده های مغرضین بیندیشد؟ آیا آقای علمالهدی نباید از سوءبرداشتها جلوگیری کند؟ آیا برای آقای علمالهدی عجیب نیست که در دورهی قاجار به یک فتوای میرزای شیرازی، همهی مردم -حتی حرمسرا و اندرونی شاه- قلیانها را میشکنند بدون آنکه حتی یک نفر از چرایی حکم پرسش کند؟ چرا آقای علمالهدی نمیخواهد بفهمد که گذشت آن دورانی که قاطبهی مردم کاسب و کشاورز و کارگر بودند و از روحانیون به عنوان اشخاص با سواد و پیشتاز حساب میبردند و حرفهایشان را بی چون و چرا میپذیرفتند؟! حالا که آن دوران گذشته بهتر نیست آقای علمالهدی و ائمه جمعهی امثال ایشان، دست از کلیگویی و برچسبزنی و بیان جملاتی با مبتدای «هر» بکشند و به جای خطابههای غرا و آتشین و حکم صادر کردن، با مردم منطقی و مستدل سخن بگویند؟! این سخن آقای علمالهدی که «هرکس در انتخابات شرکت نکند به جهنم رفتنش قطعی است» یا مثلا «هر جریانی در مقابل رهنمود های رهبری مساوی با کفر و شرک است» -سوای هر تفسیر و توضیحی که درباره آنها داده شده باشد- یعنی چه؟
متاسفانه از نظر علمالهدی جواز رهبری به نقد خود، صرفا یک جواز سمبلیک است و هیچکس حق استفاده از این جواز را ندارد و اصلا حالا رهبری اجازه داده، حیای مردم کجا رفته! از نظر علمالهدی بدحجابی که در طول سی سال و به صورت کاملا تدریجی زیر جلد جامعه خزیده را میتوان یک شبه ریشه کن کرد! آن هم با یک سخنرانی یک جانبه و محکومکردن مردم و ارتباط دادن بلایای طبیعی به بدحجابی! از نظر علم الهدی «سیروا فی الارض» مال شهرها و استانهای دیگر است و مشهد اختصاصا برای زیارت است و هر کاری غیر از آن، توهین به امام هشتم است. توریستها هم سوای دین و مذهب و مسلکشان فاسق و فاجرند و ورود آنها به مشهد مفسدهانگیز! از نظر آقای علمالهدی کنسرت موسیقی بسته به محل جغرافیایی آن و بعد مسافت آن از بقاع متبرکه، می تواند حلال یا حرام باشد و از این نظر باب جدیدی در فقه شیعه توسط ایشان گشوده شده! و از نظر علمالهدی هزار چیز دیگر!
شاید بتوان پشت تمام گزارههای فوق کلمه «ظاهرا» گذاشت و با یک ساعت تفسیر، مقصود واقعی آقای علمالهدی را استخراج و تبیین کرد. اما همانطور که می دانید ما نه وقت شنیدن تفسیر سخنان آقای علمالهدی را داریم و نه علاقهای به آنها! پس بهتر نیست که آقای علمالهدی خودش با مراقبت از دهان خود، جلوی کج فهمیها را بگیرد؟ بهتر نیست که آقای علمالهدی از استعمال جملات تعجبآور و حساسیت برانگیز خودداری کرده و مقصود خود را بدون مطلقگویی و تحریک مردم بیان کند؟ بهتر نیست ایشان مفاهیم دینی، سیاسی و اجتماعی که گسترهی وسیعی را شامل میشوند اولویت بندی کرده و بر اساس اولویتها و به میزان کافی درباره هر یک سخن بگوید؟ بهتر نیست فعلا از بیان مسائلی که مردم آمادگی شنیدن آنها را ندارند و در برابر آنها موضعگیری دارند چشمپوشی کنند؟ آیا ایشان از علت تعویق احکام مربوط به شراب و قمار در صدر اسلام بیخبر است؟ یا اینکه آیه «فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک...» را که دربارهی موقعیتسنجی پیامبر در اعلام فرامین الهی است، به گوششان نخورده است؟
در هر صورت من خیلی بعید میدانم گوش آقای علمالهدی و امثال ایشان به این حرفها بدهکار باشد. تکرار این جنس سخنان از آقای علمالهدی به جد من را به این نتیجه رسانده که توجیه آقای علمالهدی برای درک مردم از توجیه هشتاد میلیون ایرانی برای درک آقای علمالهدی سختتر است. پس ملتمسانه از مردم ایران میخواهم که بنای سخنان آقای علمالهدی را بر دغدغهی دینی گذاشته و این سخنان را صرفا حساسیت مذهبی آقای علمالهدی یا ناتوانی ایشان در انتقال مفاهیم قلمداد کنند! از مداقه در سخنان ایشان و بحث بیهوده درباره آنها حذر کنند، زیاد سخنان ایشان را جدی نگیرند و احکام اسلام ناب را از مجاری دیگر پیگیری کنند!