ما کوفیان عصر جدید
هر سال ایام عزاداری امام حسین(ع) سوای غمی که وجودم را میگیرد، یک درگیری ذهنی هم هست که حسابی حالم را میگیرد و دردش اگر بیشتر از مصیبت عزا نباشد کمتر نیست. اینکه اگر من آن زمان در کوفه زندگی میکردم آیا از لشکریان امام بودم، یا از بیطرفها یا از اشقیا؟
گاهی حتی دست به دامان ریاضیات و احتمال میشوم تا میزان احتمال حضورم در هر جناح را پیدا کنم. میانگین صد نفری سپاه امام، در برابر سپاه بالغ بر بیستهزار نفری اشقیا و جمعیت بیش از صد و پنجاه هزار نفری کوفه که طبعاً بیش از صدهزار نفرشان زن و کودک بودهاند و تعداد مردان کوفی کم از پنجاه هزار نفر! پنجاه هزار نفری که به نقل از برخی مقاتل تنها بیست نفرشان به سپاه امام پیوستهاند و بیش از بیست هزار نفرشان مقابل امام صف آرایی کردهاند.
متاسفانه جواب ناامید کننده است! احتمال پیوستن به سپاه امام کمتر از چهار صدم درصد (>4/10000) و احتمال حضور در لشکر اشقیا دو به پنج! یعنی از هر دو هزار و پانصد مردی که توی خیابانها زنجیرهایشان را بالا میبرند و بر شانههایشان فرود میآورند فقط یک نفر شانس حضور در سپاه امام را دارد. الباقی یا بیطرفند یا علیه امام!
گاهی خیال میکنم دور از وجدان و انصاف است که ما به خاطر تاخر زمانیمان به آنها فخر بفروشیم و مردم کوفه را بیوفا خطاب کنیم، که اگر ما هم آنجا بودیم به احتمال زیاد در جرگه یاران امام نبودیم.
آردها بیخته شده و الکها آویخته شده و غبار فتنهها فرونشسته و حقیقت آشکار شده و اکنون ما بعد از هزار و چهارصد سال با سوز و گداز ندای "یا لیتنی کنت معکم" سر میدهیم. خارج گود نشسته ایم و میگوییم لنگش کن.
فرقی هم نمیکند پلی لیست گوشیهامان مملو از مداحی هلالی و کریمی و ارضی باشد و پیراهن مشکیمان را تا اربعین در نیاوریم. با خودمان رو راست باشیم! با امام بودن یعنی مرگ حتمی و مرگ سخت است. در غربت سخت تر! به ضرب تیر و شمشیر خیلی سخت تر! و تکه تکه شدن با لب تشنه...چه میگویم؟!
من آدم فروتنی نیستم. از این آدمهایی که خود را بنده روسیاه و گنهکار و سرا پا تقصیر خدا معرفی میکنند و اتفاقاً منظورشان این است که نه روسیاهند و نه گنهکار و نه سرا پا تقصیر هم هیچ خوشم نمیآید. پس جمع میبندم! ما، ما مردم، خیلی از ما مردم، در بهترین شرایط اگر شاهکار میکردیم بیطرف میشدیم و مقابل امام نمیایستادیم. در بهترین شرایط! شاید حتی مقابل او میایستادیم. بالاخره شرکت در جنگ علیه امام مزایایی داشت و سرباز زدن از آن عواقبی!
و جالب آنکه خیلیهامان در عالم خیال، خود را جای زهیربنقین و وهب نصرانی و عمروبنقرظه و نافعبنهلال تصور میکنیم و خیلی هم که احساس گناه و آلودگی بکنیم به کمتر از حر ریاحی راضی نمیشویم. گویی سنان و شمر و خولی و حرمله و شبث از مردم آن زمان نبودهاند و همه برای جنایت عاشورا از آسمان نازل شدهاند!
شاید تلخ باشد و ناخوشایند، ولی واقعیت است! اگرچه دستهها پرشورند و تکایا پررونق و صفوف عزاداری طویل، اما هنوز هم زهیرها و نافعها کمند. هنوز هم شمرها و حرملهها نفس میکشند. هنوز هم ما آن وسطها در برزخ دنیا و آخرت دست و پا میزنیم. هنوز هم کلاهمان را سفت چسبیدهایم که باد نبرد. هنوز هم دنبال منافع شخصی و چرب کردن نانهای خودمان هستیم. هنوز هم حاضر به دل کندن و گسستن از دنیا و پیوستن به امام و یاری او نیستیم و هنوز هم...مایی که ادعا میکنیم عبرت گرفتهایم. ما، ما کوفیان، ما کوفیان عصر جدید...