مفت فروش!
فروشنده، فیلم بدی است و این جمله را با صراحت بیشتری بعد از دیدن دوبارهی آن به زبان آورده و میآورم. البته لفظ بدی که فقط مختص به فرهادیست. چه بسا اگر هرکسی جز او این فیلم را میساخت همین خود من بودم که به احترامش بلند میشدم و کف میزدم اما در هرصورت متاسفانه این فیلم ساختهی اصغر فرهادی است و نسبت به کارهای قبلیش حتی گذشته، در سطح پایینتری قرار دارد. برای این که چند جمله بالا فقط در حد چند صفت باقی نماند، اشارهی کوتاهی میکنم:
چندی پیش مصاحبهای خواندم از قول فرهاد نجفی کارگردان سریالِ آسپرین که این روزها در شبکهی نمایش خانهگی پخش میشود مبنی بر این که: «سریالهای روز دنیا به سمت فرمولهای ریاضی میروند؛ یعنی کاشت و برداشتها به شکلِ ریاضی است و نه درام» واقعیت امر هم همین است. دیگر گذشت آن زمانهایی که در هر فیلم، خروارها اتفاق عجیب و غریب روی میداد برای این که قصه شکل بگیرد. امروزه حادثه شکل میگیرد به دلایلی و آن حادثه، خود دلیل حادثهی دیگری میشود. همه چیز منطقیست و نه الله بختکی! رعنا بعد از خونریزی شدید در بیمارستان بستری میشود آن هم بدون این که بیمارستان به پلیس خبر دهد! پیرمردی که مشکل شدید قلبی دارد و در اواخر فیلم با یک سیلی عماد تا دم مرگ و یا شاید تا خود مرگ میرود، میتواند استرس ورود به خانه و تجاوز و یا قصد به تجاوز به زنی آن هم در آن ساعت شلوغِ شب را تحمل کند! پیرمردی که آن قدر حواسجمع است که سر صبح خط موبایلش را میسوزاند اما حواسش به ماشینش نیست که میتوانست همان نصف شب و یا صبح زود برای برداشتنش با کلید زاپاس برگردد. (با توجه به این که کسی چهره و ماشینش را ندیده بود، این کار خطر چندانی برایش نداشت)! عماد از طریق دانشآموزش فقط و فقط به آدرس ماشین - آن هم در مقابل یک مغازه! و نه منزل- میرسد. گویی در راهنمایی و رانندهگی فقط آدرس سکونت ماشین! و نه اسم و سن و مشخصات صاحبش ثبت میشود! عماد قفل گوشی را میشکند گویا! (چون فقط در این صورت است که میتوانسته، فهمیده باشد پیرمرد خطش را سوزانده!) و گویاتر! از داخل آن گوشی هیچ چیزی پیدا نمیکند که هویت مرد را مشخص کند! نه عکسی (با توجه به دوربیندار بودن گوشی)، نه پیامکی، نه تماسی و نه...عمادی که آن قدر سیبزمینی تشریف دارند که تا آخر فیلم چیزی از اصل ماجرایی به این مهمی، از رعنا نمیپرسد، بدون دانستن اصل ماجرا چنان رگ غیرتش باد میکند که خودش قیصرطور قصد انتقام ناموسش را میگیرد! و...من سه نقطه میگذارم. یعنی باز هم میشود مثال آورد از بد بودنش! اصغر فرهادی که در فیلمهای گذشتهاش برای مخاطب سوال ایجاد میکرد، اکنون فیلمی ساخته که در آن برای مخاطب سوال پیش میآید! آن هم سوالاتی بیپاسخ!