وزن شناسی در سه سوت!
دروغ چرا؟ هیچوقت از مهدی موسوی شاعر، خوشم نیامده! و این خوش نیامد هم اصلا به جرمهایی که در دادگاه به آن محکوم و باعث شد از کشور فرار کند، ربطی ندارد. نه همکاری با خوانندهی مسئلهدار و نه اتهاماتی چون انتشار تصاویر و مطالب غیرمجاز و تبلیغ علیه نظام. در واقع مشکل من با او قدیمیتر و ریشهایتر از این حرفهاست. قدمت و ریشهای به درازا و عمرِ سالهایی که وبلاگ و مطالبش را میخواندم بدون آنکه بدانم او چه کسی است. از خودبزرگبینی و خود را پدر غزل پست مدرن نامیدن! گرفته، تا مرید و مرید پروری (شما بخوانید نوچه و نوچه پروری؛ مثلا فاطمه اختصاری) و دستور حملهدادن به مخالفان و عدم انتقادپذیری (مثلا در ماجرای دعوای قلمی با یغما گلرویی) و در نهایت افکار سیاه او (این قسمت خودش میتواند حتی یک کتاب شود! فقط محض نمونه، در یکی از آخرین مطالب وبلاگش قبل از فیلتر و حذف شدنش از این نوشته بود که بر خلاف بقیه واژهی دیوث را واژه ی بدی نمیداند و حتی از آن استقبال میکند! و اتفاقا ته روشنفکری و باکلاسی است! از نظر او دیوث یعنی آدم بگذارد همسر/عشق/ دوست دخترت با هرکسی که دلش میخواهد باشد و حتی بخوابد! و این اوج دوست داشتن است و چه چیزی بهتر از این!) برای همین هم اصلا با اشعارش را دوست نمیدارم و ارتباط برقرار نمیکنم! البته حتی اگر باز هم این موارد را از کار فاکتور بگیریم، نهایت نهایتش او یک شاعر متوسط و یک نویسندهی ضعیف است. (شاید این سوال پیش بیاید که اثر را باید جدا از شخصیت نویسنده و یا شاعر خواند و بررسی کرد اما مهگر اثری جدا از شخصیت نویسنده و یا شاعر پیدا میشود. شبیه این است که من با انگشت پای دوستم رفاقت کنم و انگشت او را جدای از خودش تصور کنم!) با همه این تفاسیر من کسی نیستم که نمک بخورم و نمکدان بشکنم. آن هم نمک کسی که اولین قدمهای افتان و خیزان من را در وادی شعرشناسی مسبب شد. آن هم با کتاب آموزش وزن عروضیاش. کتابی که برخلاف اسم غلط اندازش نه فقط برای شاعران، که برای شعرخوانان هم کتاب لذتبخشی است و به شدت توصیه میشود. چه کسی است که کوچکترین آشنایی با شعر نداشته باشد و نخواهد که از آن لذت بیشتری ببرد؟! (خواندید و خوشتان آمد، نگاهی هم به کتاب شرحی بر عروض و قافیه دکتر سیروس شمیسا بیندازید. سطحی بالاتر و علمیتر)