یاد شلواری که چند ماه قبل خریده بود، افتاد. قرار گذاشته بود بعد از بازگشت، آن را بپوشد. سراغش رفت. گرد و خاک رویش را پاک کرد. یک پای شلوارش را تا زانو تا کرد و پوشید.
دیشب پیش یه نفر بودم که دوتا پاشو جا گذاشته بود
اما بعد از اون بازم برگشته بود
بدون اون دوتا پا هم تو مرصاد فرماندهی کرده بود