چرا فیلتر شدم؟
میگویند مرگ طبیعی یک وبلاگنویس زمانی فرا میرسد که آشنایانش از وبلاگ او با خبر شوند و قتل یک وبلاگنویس وقتی است که گرفتار قاتل فیلترینگ میشود. و من امروز به قتل رسیدم!
نمیخواهم ننه من غریبم بازی در بیاورم که ای وای آزادی بیان نیست. فقط برایم جالب است که بدانم چرا وبلاگ قبلیام فیلتر شده؟! یعنی دقیقا به خاطر کدام واژه و عبارتش؟! از آن دوست عزیزی که احتمالا زحمت گزارش را کشیدهاست تقاضا دارم اگر این متن را میخواند پاسخ مناسبی به آن بدهد و کسی را از نگرانی برهاند! عده ای میگفتند مستهجن مینویسم! اما کدام مستهجن؟ سخن گفتن از شرایط فیزیولوژیکی خانمها و آقایان مستهجن است؟ سخن از اتفاق و یا اتفاقاتی که هر خانم و آقایی در طول زندگیاش با آن رو به رو میشود مستهجن است؟ تازه این برچسبزنی ها در حالی بوده که در متنهایم به هیچ وجه کلمهای ناشایست به کار نبردهام و اگر چیزی هم گفته شده در لفافه بوده وگرنه جناب فیلترینگ هوشمند مدتها قبل کلک وبلاگ را کنده بود! اما هیچکدام از اینها به اندازه این دردناک نیست که بفهمی که حرفت را نمیفهمند و یا شاید نمیخواهند آن را بفهمند. از یک متن هشتصد کلمهای فقط به یک کلمهاش بند میکنند و حکم به بدیاش صادر میکنند. من از جناب گزارشگر و یا هر دوستی که قصد دارد باز هم گزارش مستهجن بودن وبلاگ من را بدهد تقاضا دارم حداقل اندکی انصاف را رعایت کند و به صرف مخالفت شخصی خود اقدام نکند و...و اما جالبترین قسمت ماجرا هم این جاست وبلاگ من در روزگاری مسدود شده که برای بعضیها آزادی محض است. یعنی حالا مستهجن ترین کلمات را سرچ کنید، یقینا هیچگاه دست خالی برنمیگردید و به بن بست نمیخورید! آن هم صفحاتی که تا چند سال پیش مسدود بودهاند و حالا آزاد هستند. نشانیشان؟ مثلا یکی این است. ویکی پدیا دات کام!
باری من دوباره برگشتم که از نو شروع کنم. برای گفتن حرفهایی که به نظرم باید گفتهشود. حال این که چهقدر خوانده شود...
پ.ن: تعدادی از پستهای قدیمی هم که در دسترس بود، به وبلاگ اضافه شد!