ویار تکلم

آخرین مطالب

کاتبان فروتن تخت خواب!

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۲ ب.ظ

اصولا اهل افتخارکردن به چیزی نیستم. یعنی بیش‌تر دوست دارم به‌م افتخار شود (این که چقدر موفق بودهام نمی‌دانم) تا این که به چیزی افتخار کنم. خاصه افتخار به چیزهایی که خودم در به وجود آمدن آن نقشی نداشته‌ام. پرانتز باز، این افتخار نکردن‌م به دلیل نداشتن‌شان نیست که در دنیایی که عده‌ای حتی مقادیری گوشت! برآمده‌ی جلو و عقب را مایه‌ی افتخار می‌دانند، بدبخت‌ترین آدم‌ها هم لااقل چیزکی برای افتخارکردن دارند، پرانتز بسته. حتی بر خلاف انتظار بسیاری به جنسیت‌م هم افتخار نمی‌کردم. نمی‌کردم. برای گذشته‌ای بود که زیاد در جریان وب‌لاگ و وب‌لاگ‌نویسی و فمینیسم و دنیا علیه زنان نبودم. دروغ چرا؟ الان کَمَ‌کی به جنسیت‌م افتخار می‌کنم. به این که ما مردان مثل بعضی زنان، برای‌مان مهم نیست که جنس مخالف در مورد جنسیت‌مان چه نظری می‌دهند. یعنی نقدهاشان را می‌خوانیم اما هیچ‌وقت نمی‌گوییم زنان حق ندارند از ما حرف بزنند چرا که آن‌ها مرد نیستید! هیچ وقت قصد مظلوم‌نمایی الکی نداریم که عده‌ای بیش‌تر پای بدبختی‌های‌مان اشک بریزند و ما را اسوه‌ی غم و اندوه و بدبختی بدانند. هیچ‌وقت جنسیت‌مان را مصادره نمی‌کنیم که هیچ‌کس حق ندارد از ما حرف بزند الا خودمان و شمای جنس مخالف حق اظهار نظر در مورد ما را ندارید چرا که مرد نیستید. چرا که مثلا نمی‌توانید درک کنید، ضربه‌ای که به یک وجب زیر ناف ما می‌خورد چه درد و رنج و مشقتی! را به هم‌راه دارد. چرا که نمی‌دانید نصف شب بیدارشدن و احتیاج به حمام و غلت زدن توی رخت‌خواب برای خشک‌شدن یعنی چه و هزار دلیل مسخره‌ی دیگر! مطلبی در نقدمان و حتی در ردمان نوشته می‌شود آن را به تمام مردان دنیا تعمیم نمی‌دهیم و درصدد انتقام‌جویی بر نمی‌آییم. این که اگر جنس مخالفی برای چند ثانیه ما را نگاه کند، توهم قصدِ بد داشتن‌ش را نداریم. این که هم جنس و رفیق‌مان اگر روزی در حق‌مان بدی کرد و مثلا به خاطر دختری، کارش را به پای دیگر هم‌جنسان‌مان نمی‌گذاریم و تیتر نمی‌زنیم مردان علیه مردان و...نه تنها این‌ها که حتی زیاد در بند گزارش لحظه به لحظه از زندگی خصوصی خود و نحوه به آغوش کشید شدن‌مان توسط عشق خود و توصیفِ صدای فنر تخت‌خواب نیستیم. برای ما نوشتنِ فراجنسی و انسانی مهم‌تر است. نوشته‌ای با چشمانِ باز و ناظر بر آن‌چه که در دنیا و کشور و اطراف‌مان می‌گذرد.  پرانتز باز، ما یعنی وب‌لاگ‌نویس‌های خوب و نه خودم که هیچ‌گاه خودم را در دسته‌ی خوب‌ها قرار نمی‌دهم، پرانتز بسته.

وب‌لاگ‌های زیادی را خوانده‌ام که نویسنده‌شان را جماعت نسوان تشکیل داده. با تمام احترامی که برای هرکدام از این نویسنده‌ها قائل‌م چرا به جز تک و توکی که آن هم فرض بر وجود و ندیدن‌ش می‌گذارم، هیچ وب‌لاگ‌نویس تاپِ زنی وجود ندارد؟  تاپ یعنی در حدِ آهستانِ امید حسینی، در حدِ سردبیر: خودمِ حسین درخشان، در حدِ تورجانِ علی‌اصغر فتحی و حتی نه در حد این‌ها که چند پله پایین‌تر و در حدِ کسانی که دیدی فراتر از جنسیت‌شان دارند و مثل اکثر وب‌لاگ‌نویس‌های زنی که دم به دقیقه در مورد اپیلاسیونِ جدیدی که تازه انجام داده‌اند و مزایا و معایب آن، رنگ کردن موی سر خود و پسندیده‌شدن توسط دوست‌پسر خود، نوشتن در مورد عادت ماهیانه و گذاشتنِ عکس نیمچانه! از خود و هم‌سرشان؟!، نوشتن از این که چرا به موهای آن زیر می‌گویند موهای شرم‌گاه! (به جانِ خودم، اصلا کور شوم اگر دروغ بگویم!)...نمی‌نویسند.  خب البته وب‌لاگ‌نویس‌های زن هم برای این نوشتن‌های جنسی و گوشتی و چاله‌چوله‌ای! دلایل خاص خودشان را دارند که بیش‌تر حول این دو دلیل می‌چرخد: جامعه‌ی مردسالاری که آن‌ها را از ابتدایی‌ترین حق خود منع کرده و آن‌ها فقط و فقط مجبورند و حتی رسالت دارند تا رفع کل ظلم‌ها در جهان فقط از خودشان بنویسند و دلیل دوم این که وب‌لاگ یک محیط شخصی است که هرکسی حق دارد آن چه را دوست دارد، بنویسد. من استدلال اول را شبیه پزشکی می‌دانم که درمان سرماخوردگی ساده را به درمانِ سرطان متاستاز داده ارجح می‌داند. پرداختن به کم اهمیت و عدم توجه به با اهمیت. به نظر آن‌ها بیداری و هوش‌یاری دیگر زنان در رهایی آن‌ها از ظلم موثرتر است یا نوشتن در مورد روز ملی چاکِ سینه؟ به نظر آن‌ها آگاهی بخشیدن و دادن راهِ حل برای حل این مشکلات موثرتر است یا نوشتن از نوار به‌داشتی؟! بیان مشکلات و مسائل فراشخصی مهم‌تر است یا تخیل و توهم و افسانه‌سرایی؟ و استدلال دوم را هم قبول دارم. که هرکسی هرچه را خوش است، بنویسد. مثلا اگر فقط و فقط خواستار آغوش هستند از آن بنویسند. اگر فقط و فقط دوست‌دار سکس با کاندوم هستند، از آن بنویسند. اگر فقط و فقط برای داشتن شوهر ذوق می‌کنند و دوست دارند مسائل تخت‌خوابی‌شان را فریاد بزنند از آن بنویسند. حرفی نیست اما وقتی خود این نویسنده‌ها هم مایل به نشان‌دادن تصویر جنسی از خود هستند، انتظارِ عدم نگاه جنسی به آن‌ها خارج از عقل و وجدان است. چرا که  مس را طلا دیدن اگر از سر سفاهت و دیوانه‌گی نباشد قطعا از سر کوری است. پرانتز باز، من به هیچ وجه با نوشتن از عشق- خاصه اگر عشق پاکی باشد- و مسائل جنسی هیچ مشکلی ندارم و حتی موافق آن هم در مواقع آگاهی بخشی هستم. حتی با عاشقانه نوشتن‌های داستان‌گون هم مشکلی ندارم. کما این که خودم هم گاهی می‌نویسم اما اکثرِ نزدیک به همه‌ی وب‌لاگ‌های زن‌نویس! را این نوع وب‌لاگ‌ها تشکیل می‌دهند و چیزی که دیده نمی‌شود نوشته‌های دغدغه‌مند هستند. ولو در حد داشتن سکس محافظت نشده و یا شده!، پرانتز بسته.

 البته واقعیت‌ش این است که باز هم زنان وب‌لاگ‌نویس می‌توانند همین رویه را ادامه دهند و فقط از صحنه‌های حمام و دست‌شویی و تخت‌خواب‌شان بنویسند. چون نه با نوشتن‌شان چیزی به دنیا اضافه می‌شود و نه با ننوشتن‌شان چیزی از آن کم. بگذارید آن‌ها هنوز سرگرم داستان‌سرایی! باشند و سرشان را زیر برف کنند. ما هم داستان‌هاشان را می‌خوانیم، خسته‌گی به در می‌کنیم و گه‌گاهی هم می‌خندیم. راست‌ش هنوز هم به جنسیت‌م افتخار نمی‌کنم اما قطعا به این افتخار می‌کنم که یک وب‌لاگ‌نویس زنِ ایرانی و حتی بیش‌تر، یک فعال حقوق زنِ ایرانی نیستم!

نظرات (۴۲)

درمورد این قبیل مسایل اصلا هم جنسیتتون افتخارآمیز نیست..من هم مردی(فقط نر لایقشه)دیدم که از خیانت ها و هوس بازی هاش بعد ازدواج مینوشت..وحتی زنانی رو که همیشه درحال انجام رفتارهایی تحریک امیزی هستند و بعد انگشت اتهامشون به سمت مرداست..یا حتی مردان هرزی که مهم نیست چادری باشی یا مانتویی به شدت نفرت انگیز وزباله اند...پس ببینید جنسیت نشانه انسانیت نیست..پس بهتره الانم مثله قبلتون  به جنسیتتون افتخار نکنید چون انقد موجودات رذل نفرت انگیزی که هرچی فکر کنم نمیتونم واژه ای دروصف لجن بودنشون بگم با جنسیت شما هست..وهمینطور در بین همجنس های منموجوداتی با مغزهای فاسد  که میدانم چه فتنه هایی را انجام میدهند..
با اینکه از جواب ندادن به کامنت هارو بی احترامی میدونم..اما عقیدمو گفتم گرچه شما اصولا فقط مینویسید و یادمه فقط یک باردر یکی از بلاگ هام کامنت دادین با دیدگاهتون موافقم.مخالف عقیده صفروصدی هستم..
پست های اینجارو دنبال میکنم..اکثرا حقیقت تلخ انکارناپذیری هستند اما دوسه مورد از پست هاتونو نمیپسندم..دلیل نمیشه وقتی کسی بی حیایی کنه یا به خودش اجازه بده هرحرفی رو زدشما هم بزنید..نه اینکه اجازشو نداشته باشید نه..این کاغذ و این قلم مینویسیدکامنتارو هم که ماشاالله جواب نمیدید..اما خودتون باید اینو به خودتون بگید که لازم نیست هر حرفی گفته شه یا اشاره مستقیم شه..
بازم میگم جنسیت نماد انسانیت نیست!افتخار نکنید
پاسخ:
به شما توصیه میکنم خط آخر نوشته را یک بار دیگر با دقت بخوانید. آن وقت با خودتان فکر کنید که آیا من به جنسیتم افتخار میکنم یا نه!:
راست‌ش هنوز هم به جنسیت‌م افتخار نمی‌کنم اما قطعا به این افتخار می‌کنم که یک وب‌لاگ‌نویس زنِ ایرانی و حتی بیش‌تر، یک فعال حقوق زنِ ایرانی نیستم!
خوندم...کلی بابت پستتون گفتم اینارو
موافقم!! فکر کنم باید یه فعالِ حقوقِ مردِ ایرانی هم بوجود بیاد تا بفهمن فقط خودشون دردمند نیستن و جنس مذکر هم مشکلات خودش رو داره و نیاز نیست که اونا اینقدر بیان آه و ناله کنن :| آدمیزاد پَست و رذل توی هردو جنس هست :|
  • فاطمه غلامی
  • چه فرقی هست بین بی حیایی کردن و از بی حیایی کردن نوشتن، و حتی خواندن هر دو اینها ؟!

    چند خط اول رو بیشتر نخوندم و واقعا متاسفم - برای خودم - از خوندن همون چند خط
  • کمی خلوت گزیده!
  • ببخشید من نمی دونم شما چقدر دیدید از این دست وبلاگ ها... بنده به شخصه اولین و آخرین وبلاگی که در این زمینه خوندم، وبلاگ یکی از پسرهای حال به هم زن و چندش هم دانشکده ایم بود، در دوره ی لیسانس!
    نمی دونم واقعا آمار چطوریه؟ ولی فکر می کنم کسی اگر حیا نداشته باشه در مورد این مسائل راحت می نویسه... خب توی این زمان هم کم نیستند اشخاصی که حیا رو قورت دادن، چه زن چه مرد...
    برام غیر قابل تصوره که اکثریت وبلاگ های مردانه حول مسائل فراشخصی باشند و بیشتر وبلاگ های زنانه حول مسائل خیلی زیادی شخصی!

    البته تب فمینیسم گرایی رو قبول دارم زیاد شده، اما آقایونی هم دچار این تب شدن...
    اما اونچه شما اشاره کرده بودید فراتر از این بود که در کل بنظر جامعه آماری خودتون رو در نظر می گیرید... برای من نوعی کاملا بی معنیه این که اکثر یا خیلی از وبلاگ های زنانه اینقدر از مسائل خصوصی بنویسند و آقایان کمتر... 
  • علی اسفندیاری
  • زن ایرانی..... 
    موجودی عجیب و شگفت انگیز 
    کسی که مهم ترین مساله برای او بی اهمیت ترین مسائل روز گار هستند 
    اگر قرار باشد بین یک خبر علمی یا عمل دماغ فلان بازیگر یک موضوع رو برای خواندن انتخاب کنند بدون تردید مطلب علمی را رها و.با شور و.شوقی وصف نا شدنی مشغول خواندن ماجرای عمل دماغ یا طلاق فلان بازیگر میشود 
    اگر قرار باشد بین دعوت نامه ای برای رفتن به سمیناری علمی یا یک بلیط برای دیدن فیلم هندی یکی رو انتخاب کنند قطعا بلیط فیلم هندی بسیار پر اهمیت تر از سمینار علمی است 
    کسانی که در شبکه های اجتماعی فقط دنبال جوک و دابسمش و سوژه های خاله زنگ بازی هستند تازه یه زبانی هم در تلگرام اختراع کرده اند دیدنی و.شنیدنی(دلام _دوبم _دوبین؟ _اینجا گلوهه؟ و......)
     اکثریت شان فقط دنبال اینن چیزی بخندن و یک زندگی خوش خوشکانی اونها دنبال خبر ها نمیرن دنبال مطلب علمی نمیرن مثل سحر قریشی  که میگفت اخبار نگاه نمیکنم چون خبر بد باعث اذیت شدنم میشه جماعتی که ترجیه میدن ندونن و.حتی به این کارشون افتخار هم میکنند
    کسانی که داشتن یک لباس با مارک معروف براشون مهم تره تا داشتن یک کتاب علمی معروف 
    کسانی که اسامی تمام خواننده ها و.بازیگران رو از برن ولی اسم دوتا دانشمند یا نویسنده رو نمیدونن 
    زندگی خصوصی فلان بازیگر خارجی رو بهتر از خودش میدونن و میتونن ساعتها راجب اونها صحبت کنند اما نمیتونن دو دقیقه یا دو خط راجب سعدی و حافظ بنویسند یا صحبت کنند
    یه جوکی هست به شرح زیر 
    بانوی ایرانی کیست؟ 
    بانوی ایرانی کسی است که دهن رضا خان را در کشف حجاب و دهن جمهوری اسلامی را در حفظ حجاب سرویس کرده 
    خلاصه باهاشون زیاد کلنجار نرو اینا معلوم نیست فازشون چیه 
    مخصوصا از نوع فمینیستش که اصلا فیوز پرونده 
    پ ن: من با بانوان مشکلی ندارم ولی زن ایرانی فعلا گرفتار این مشکلات هست و. جماعت به اصطلاح فمنیست که معتقدم تومور های سرطانی هستند که بر پیکر زخم خورده فرهنگ ایرانی بوجود اومدن نه تنها خود کاری نمیکنند بلکه دارند به باتلاق میبرند زن ایرانی را تازه اگر کسی به زن ایرانی بگوید به کجا چنین شتابان یا از منجلاب بیرون بیا متهمش میکنند به زن ستیزی و مدافع مرد سالاری و خواهان بردگی زنان 
    من به عنوان یک مرد  می گویم پست مزخرفی بود
    ادعای مذهبی بودن داری ولی با جملات اروتیک سعی در جذابیت پست هات داری.....

    عمومیت دادین که...
  • فاطمه نظری
  • یه جا از این متن نوشته بودید که ما مردها مانند زنان وقتی چیزی از هم جنس خود یا جنس مخالف میبینیم آن را به همه تعمیم نمیدهیم(یعنی من منظور رو ازمتن اینطور گرفتم)اما شما دقیقا دارید همین کار رو میکنید وهرزگی وبی عقل وخردی یه سری از زنان یا دختران رو به همه نسبت میدین که کاملا باهم در تناقض اند
    ........
    توی متن گفتین که کارهای مهم تری مثل گرفتن حقوق زن واینجورچیزا هست اما آخرمتن گفتین افتخار میکنین که یک فعال حقوق زن ایرانی نیستید اگه ممکنه لطفا دلیل تناقض نوشته روبگید
    پاسخ:
    به لفظ بعضی در ابتدای جملات توجه کنید. 

    گویا اشتباهی در فهم مطلب رخ داده، اولا به هیچ وجه گفته نشده که گرفتن حقوق زن کار کم اهمیتی ست اما قطعا حقوق زن فقط مختص به تخت خواب نیست. ثانیاً حتی در فرض صحت جملات شما تناقضی در متن دیده نمیشود. کارهای مهم تری از حقوق زنان هست و من افتخار میکنم که به این کار مشغول نیستم.

    واقعا به نظرم چی کار به بقیه داریم...
    هر کی هرجور دوس داره می نویسه...
    حالا یکی خوشش میاد و یکی نه
    دعوا نداره که :/
    والا
    من وبلاگ زیاد می‌خونم از هرقشری بدون تفکیک و دسته بندی (حتی اینجا رو هم با خط الرسم کپک‌زده‌ای که داره چک می‌کنم)  به جرأت می‌تونم بگم اونقدری که تو درمورد پریود و بکارت و سکس و مسائل زیرشکمی زنان اظهارنظر کردی هیچ کدوم از بلاگرای زن فرصت نکردن که بنویسن. 
    میخواستم بنویسم چقدر معیارهام در مورد تاپ بودن یه وبلاگ متفاوته با شما. که خطهای بعدی رو خوندم و به نظرم رسید حتی اونم دلم نمیخواد بگم...

    بلاگستان فارسی رو به مثابه یه ده کوچیک در نظر گرفتید و خودتون رو احتمالا همه کاره ده که اطلاعاتِ تا اتاق خواب رعیتشو میدونه و محقه که بدونه!
    بلاگستان بزرگتر و پیچیده تر از این حرفاست کسی با سطح معلومات و قدرت درک شما بتونه تحلیلش کنه.
    البته راحت باشید. به نظر میرسه یاد گرفتید حتی موضوعات کاملا بی ربط به جنسیت رو مرتبط بهش بدونید و از این حوض اون ماهی رو بگیرید که میخواید.

    تو یه پست نوشته بودید خیلی میخونید و وبلاگ میخونید. از این پست معلوم شد چه چیزایی رو میخونید!

    "اما اکثرِ نزدیک به همه‌ی وب‌لاگ‌های زن‌نویس! را این نوع وب‌لاگ‌ها تشکیل می‌دهند"
    فکر میکنم به جای ایراد گرفتن از شما بهتره آدرستون رو از لیست وبلاگهای مورد علاقم حذف کنم. با خودم که تعارف ندارم.
     
  • پاییزِ سالِ بعد
  • اما من به سطر سطرِ خالصانه ای که می نویسی افتخار می کنم. نقطه سرخط. 
    هیچ فرقی بین شمایی که به راحتی از چنین کلماتی تو پستتون استفاده می کنید، با اون افرادی که مثال زدید به چه قصدی از این مسائل مینویسند نیست. واقعا چقدر به این موضوعات فکر میکنید که تو بحث با دوستانتون و پستای وبلاگ خودتون و وبلاگ هایی که میخونید و نمیدونم از کجا به این تعداد زیاد برخوردید و به نظرم آدم باید خیلی دنبال این قبیل پست ها باشه تا این همه باهاشون برخورد کنه، همش پره از همین دغدغه ها؟ انگار شبانه روزی فکرتون شده همین. 
    جداً متاسفم واستون.. خیلی زیاد..
    @علی اسفندیاری
    به نظرم کسی که به دیگران اشکال می گیره که چرا دنبال علم و مطالعه و ... نیستند، دچار یه گناه نابخشودنی شده اگه غلط املایی واضح و جسارتا ضایع داشته باشه...
    ما نه مجبوریم که به بقیه گیر بدیم و نه حتی اینکه درباره بقیه حرف بزنیم
    والا
    هیچوقت جنست‌مان را مصادره نمیکنیم....یا یه "ت"اضافه گذاشتید یا یه "ی"کم...
    تو اینکه متنتون یجوری بود که اصلا شکی نیست...ولی یه جاهایی از متناتون رو قبل دانشگاه اصلا درک نمیکردم که حالا..........
    پ.ن:ازتان ترسیدم.
    پاسخ:
    تصحیح شد.
    سپاس 
    خب میدونید وبلاگ نویس ها نویسنده نیستند اونها فقط وبلاگنویس هستند و هیچ رسالتی برای اینکه چیزی حتی رابطه محافظت نشده رو آموزش بدهند ندارند.
    همه ی ما وبلاگنویس های زن که میایم و از روزمره هامون مینویسیم شاید در یک حوزه خاص حرفی برای گفتن داشته باشیم ولی بحث توی اون حوزه متعلق به آموزشگاه یا محلِ کاره
    البته بعضی از وبلاگها آموزشی هستند ما داریم در مورد روزانه نویسها حرف میزنیم.
    میدونید زمانی که تو کانون شعر دانشگاه فعالیت میکردم برخلاف بقیه شورا اصرار داشتم دانشجوهایی رو که شاعر و نویسنده نیستند و به این حوزه علاقه ندارند جذب کنیم همینکه گاهی یک شعر به گوشششون بخوره خوبه
    اینکه زنها مینویسند خوبه حتی در مورد رنگ موی جدیدشون
    مساله دیگه ای که بهش اشاره نشده بود ارتباطهایی هست که توی دنیای وبلاگنویسی شکل میگیره, دنیاش مجازیِ دستای پشت کیبورد واقعی اند آدمهاش واقعی اند.
    اینکه دوستی مجازی احساس همدردی میکنه راهِ حل میده نگرانته برات دعا میکنه دارایی کمی نیست.
    سلام.به نظر من خوبی محیط مجازی همینه که هرکی بتونه بی ماسک و ادا حرفاشو بزنه. اینجوری ماهم دستمون میاد ادمای اطرافمون راجع به مسائل چه طوری فکر میکنن و جدا از اینکه خوشمون بیاد یا نه، دامنه دانشمون نسبت به "محیط" بیشتر میشه. شما هم الان اینطور فکر میکنی. شاید پنج سال پیش طور دیگه ای فکر میکردی و بازم شاید پنج سال دیگه طور دیگه ای فکر کنی.

    در ضمن شاید بد نباشه از مخاطباتون بخواید یه سری وبلاگ خوب بهتون معرفی کنن. به نظر میرسه لیست بوکمارکهاتون نیاز به تکانش اساسی داشته باشه. پیروز باشید.

    یه سر به نشریه یالثارات بزن. اونجا به آدمایی مثل تو نیاز دارن. 
    چرا سعی دارین یه چیزایی رو الکی بولد کنین؟ سبکتون یه چیزی تو مایه های ژورنالیست هاست. سرشار از اغراق. و من هر وقت میام وبلاگتون رو بخونم باید یک سری مهملات تکراری رو انتظار داشته باشم.
    دارین یه چیزایی رو با تلقین تو کله ی خواننده هاتون فرو می کنین. و با یک یا چند نفر سر لج و لجبازی می نویسین.
    این چیزیه که من می بینم.
    رسالت شما نوشتن در مورد پست ترین چیزهاست بدون اینکه سندیت داشته باشه و فراگیر باشه؟
    این چیزیه که من نمی فهمم.
    خدا عاقبتمونو ختم بخیر کنه.
  • مسافر زمان
  • من بهت افتخار میکنم ;)
    ولی راستش خیلی نامنظم نوشته بودید و اصلا معلوم نبود مطلب کدوم سمتی داره میره و اصلا نقد چی هست ...
    هر چند من هم قبول دارم ما مرد ها قویتر مینویسیم اما بنظرم این ضعف نیست که خانوم ها جور دیگه بنویسن که شاید اهمیتش کمتر است
    همه آزاد هستن خب ولی هر کسی در حد توان و احساس نیاز خودش نسبت به چیزی در موردش مینویسه
    حتی خود شما حتما احساس نیاز کردید که همچین مطلبی و نوشتین دیگه
    بنظر من که نوشتن فقط باید از دید زندگی در یک جامعه مهدوی (عج) باشه
    یعنی اون مدل و سبک از زندگی و جا بندازیم بین مردم
    از خوبی های اون دوره بگیم
    اینجوری کمترین تاثیرش تغییر روند امروز زندگی مردم است
    اللهم عجل لولیک الفرج
    برای بچه مذهبی ها متاسفم که به خودارضایی های قلمی و بلاگی افتاده اند، من به عنوان یک مرد، از این که با تو پسر شاسکول جلقی توی یک دسته جنسی قرار میگیرم، سخت شرم دارم!
    فقط خدا میداند در تخیلات کثیفت چه تصاویری سنتز کردی که این کلمات وقیح خروجی قلمی شان شده! مایه ی ننگ حزب الهی ها و کسانی هستی که طرفدارشونی! نه فقط به خاطر تخیلات مریض جنسیتی ات، مریضی مایه ی ننگ کسی نیست ‌و چه بسا ناشی از فشار جنسی و ریاضت نا به جایی بوده که به خودت روا کردی، اما این که مرضت رو با افتخار برای مخاطب عمومی نشر بدی، مستلزم درجه ای از وقاحت است که معنای اشاعه ی فحشا رو از نقد اجتماعی نمیتونه تمییز بده. تو بیماری جنسی روانیت رو مجوز هرزه درایی هات میگیری و این بی هیچ تردیدی ننگی ست نابخشودنی.
    من چندساله وبلاگ میخونم. کم هم نمیخونم، اما این مدل وبلاگ هایی که شما گفتید رو خیلی خیلی کم دیدم.  (اونقدر که الان هرچقدر فکر کردم چیزی یادم نیومد) حالا شما ادعا دارید اکثریت، خب این برمیگرده به این که شما چه وبلاگ هایی میخونید که فکر خوبیه اگه یه پست بذارید که دوستان بهتون وبلاگ خوب معرفی کنند. 

    من واقعا نمیدونم چرا اینجارو میخونم. احتمالا مازوخیسم دارم چون شما هرچقدر کامنت مخالف دریافت کنید و من و امثال من براتون دلیل بیاریم که فلان قسمت حرفتون اشتباهه کوچکترین تاثیری براتون نداره. در واقع من حدس میزنم مشکل شما با خانم ها خیلی ریشه ای تر از این حرف هاست. ادبیات شما خیلی اغراق آمیزه. خیلی زیاد. شاید به خاطر جذب مخاطب!! ولی خب فقط باعث میشه اگه حرف درستی هم بزنید به چشم نییاد در کنار این حجم از قضاوت های اشتباه. 

     شما که به اصلاح کاستی های جامعه ظاهرا علاقه دارید، بیاید و ازش بنویسید اما با راه حل و فکر درست نه یه سری کلمه های اغراق آمیز که فقط باعث جنگ و دعوا توی کامنت ها بشه.

    یه چیز دیگه، اگه مونث ها ظلمی در حق شما آقایون کردند، لطفا ازش بنویسید. قطعا یه سری چیزهایی هست که شمارو اینقدر عصبانی کرده. ما هم خوشحال میشیم بخونیم. 
    (من به شخصه خیلی وقتا دلم میخواست برای یه مدت پسر باشم تا تفاوت هارو بهتر درک کنم ولی خب طبیعتا نمیشد.)  
    پاسخ:
    احتمالا تعریف شما از وبلاگ و بلاگر با تعریف من بسیار متفاوته. 
    من بسیاری از صفحات مجازی رو را در حد وبلاگ نمیدانم. و به نظرم جفاست نام وبلاگ و وبلاگ نویس روی آن ها گذاشتن.
    به عنوان یک زن قبول دارم که بعضی زنها خیلی دوست دارند مسایل خصوصی جنسیشان را در ملأ عام بیان کنند. قدیم ها توی کوچه می نشستند و موقع سبزی پاک کردن برای هم می گفتند حالا توی وبلاگها!
    ولی قبول کن که مردها هم همان مردها هستند. قبلاً روی درتوالت عمومی پارک و دانشکده و... مزخرفات جنسی مینوشتند حالا توی فضای مجازی!
    اگر زنها به مسایل ظاهری شان بیشتر توجه نشان می دهند به خاطر این است که متأسفانه شما مردها همینها را انتخاب میکنید و مذهبیها اتفاقاً بیشتر روی ظاهر و جذابیت جنسی حساس هستند.. اگر زن بودی این قضیه را به کرات درک می کردی و اینقدر راحت به قضاوت نمی نشستی
     روانشناسی میخوندم جوونیام.  ترم یک که بودیم استادمون میگفت ادمایی که حس میکنن خاصن و مدام میگن البته تعریف از خود نباشه یا جملاتی مشابهش، ول نکنید. بچسبید بهشون. کیسای فوق العاده ای ان برای مطالعات انواع گرفتاریای حوزه روان...
    چی به روز جوونهای مذهبی اومده...نمیدونم شایدم مذهبی نیستیم.
    کاش حرمت پست قبلتون رو نگه میداشتید...
  • خانم لبخند
  • امیدوارم روزی بفهمید که هر چیزی که توی ذهنتون میگذره و معلوم نیست چقدر بهش فکر کردید و پرو بال دادید که اینطور و با این نوشته ها بروز پیدا میکنه رو نباید هرجایی بریزید بیرون. واقعا چی میگذره تو ذهن عده ای مثل شما؟!
    دیگه حالم از این وبلاگ بهم میخوره..
    انسان باشیم. همین و بس. برای من جنسیت بی معنی هست.
    سلام.مطلب شما را دو مرتبه خواندم و از دیدگاه من استدلال شما منطقی و روشن و واضح هست. دوستان عزیز هم کاش چند بار با تامل میخواندند و بعد نظراتشان را می دادند!موفق باشید.
    تعداد پستهایی که خود شما در مورد موضوعاتی اینچنینی نوشته اید را بشمارید!
    هر کسی در مورد موضوعات مورد علاقه خودش مینویسد. شما هم در مورد موضوعاتی که دغدغه دارید مینویسید.

    به نظر نمیرسه شما دنبال تصحیح طرز فکرتون باشید. از عنوان همین چند پست اخیرتون معلومه و همینطور از پاسخهایی که به چند تا از کامنتهای بالا دادید. هیچ نشانه ای از احتمال پذیرش اشتباه نیست و به نظر میرسه تحت هر شرایطی نظرتون اینه که درست فکر میکنید. بنابراین بهتره بقیه هم برن پی کارشون و شما رو با مخاطبهایی مثل "مسافر زمان" تنها بذارن که گفتن بهتون افتخار میکنن.
    البته خیلی ام این طرز رویه شما ناآشنا نیست. این نوع اغراق شده اظهار نظرهای شما و حظ مکرری که از طرح مسائل بالای 18 میبرید شاید حاصل جبری باشه که پسرا و دخترای جامعه ما (به خصوص در خونواده های سنتی تر) دچارش بودن. من ایرادی به شما نمیگیرم. به نظرم شما نمونه تعداد زیادی از جوونایی هستید که هستن. با این تفاوت که شاید تریبونها و روشهاتون برای تخلیه متفاوته.
    بنظر منم نباید به خودتون بخصوص در دنیای وبلاگ نویسی و بعنوان یک بلاگر افتخار کنید
    چون چیزی در چنته ندارید جز لذت از نوشتن چیزهای اینچنینی و خوندن کامنت حمله دوستان
    یکنوع بیماری بیش نیست
    با اون خواننده موافقم که گفتن به جرأت می‌تونم بگم اونقدری که تو درمورد پریود و بکارت و سکس و مسائل زیرشکمی زنان اظهارنظر کردی هیچ کدوم از بلاگرای زن فرصت نکردن که بنویسن.

     و انگار دغدغه شما یکنوع خاله زنک بازی در دنیای مجازی بیشر نیست
    و البته سخیف و سطحی نشون دادن زنان و افکارشون
    و یک نفر مثل اقای اسفندیاری که کلا شخصیتش از کامنتهاش در وبلاگ اینک مشخصه بشینه تائیدت کنه فقط من موندم ایشون که از نظرش زنها اینقدر سخیف و بی فکر و بی عقل و مزخرفن (که در کامنت بالا کاملا مشخصصه این تفکر ) چرا خودشون صد پاره کردن تو دنیای مجازی که بگن زن دوم گرفتن خوبه و از نظر شرعی و دینی و عقلی موجه
    یا شاید  هم همسر ایشون با زنان ایرانی فرق دارن و در فرنگ نشستن در مورد غنی سازی اورانیوم و 5+1 تلاش میکنن
    شما تا میبینید کامنتهای پستی کم شده چنینی مبحثی راه میندازین برای جمع کردن کامنت
    بنظرم بهترین کار اینه کلا برای شما کامنتی نذارن تا میزان رشد و نبوغشمارو بیشتر متوجه بشن


    پاسخ:
    اگر کامنت ها بسته باشند، فردا همین شما اعتراض میکنید که مانع آزادی بیان شده ام.
    باز هم میگویم فلسفه کامنت، خواندن حرف های شما توسط من در مقابل خواندن حرف های من توسط شما است. یک ارتباط دو سویه و عادلانه. 
    درضمن بعید میدانم بابت کامنت زیاد یا کم به وبلاگ جایزه ای تعلق بگیرد که تلاش کنم کامنت زیاد شود! 
    از تفکری که زیرخط کمربنده جز این نوشته ها چیزی نمیشه انتظار داشت
    جایزه نمیدن اما برای بیماری جلب توجه خوبه
    وبلاگ اقای اسفندیاری   http://eshqh.blogsky.com/
    بهتره برن بخونن که حضرت والا که اینهمه اعاده فضل کردن نوشته ها و وبلاگشون فقط به درد این میخوره بری توش حبابهای قلب که سرریزه بترکونی بازی کنی و لاغیر
    وبلاگ شما هم بنظرم تنها نکته مثبتش انخاب اسمشه ویار تکلم
    مناسب کاملا با هجویاتی که شما هی بالا میاری
  • رشته خیال
  • هر کسیو دیدم که علیه جنس مخالفش حرف میزد ولی وقتی همسرش محدودش میکرد باز هم خودشو برای همسرش فدا میکرد !اون حرف ها رو هم برای جلب توجه میزد انگار که...
    انقدر بین این دو جنس مرز نذارید زندگی رو زشت نکنید وقتی میتونه قشنگ تر باشه اگه جای بحث راجع به زن و مرد به انسانیت بپردازیم و تمام دقدقه ما این نباشه نصف آدما شکمشون درد میگیره نصف دیگه اهل سیاهکاری نیستن...
    به نظر من شخصیت هر فردی رو میشه از وبلاگایی که میخونه فهمید!
    مثلا من تصمیم گرفتم دیگه به خوندن وبلاگ مستهجن شما ادامه ندم!!!
    پا به پای آلما توکل از سکس و کاندوم بنویس
    خیلی خوبه
    اون درد احتلام رو نمیفهمه و تو هم درد پریود رو

    همدیگه رو تکمیل میکنین
    یه زوج لجن



    امضا: یک لجن
    من موافق این پستم.
    زن ها -بیشتر در اینترنت و کمتر در جامعه-مرتبا دید جنسیتی رو رواج می دن و انتظار از بین رفتنش رو دارن.عجبا.
    مثل سیاستمداری که با دکولته وارد مذاکره بشه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">