میخواهم اعتراف کنم و این اصلا باب میلم نیست.
میدانید خب اعتراف یعنی باید چیزی را بگویی که اصلا باب میلت نیست وگرنه اگر باب
میلت باشد و بگویی که دیگر اعتراف نیست و مثلا میشود سخنرانی، گپ و یا هرچیز
دیگری. اما به هرصورت میخواهم اعتراف کنم. اعتراف کنم که دیگر مدتهاست واژههای
فمینیست و حقوق زنان و فعال حقوق زنان و فلانی علیه زنان و زنان علیه فلانی و چشم
ها علیه زنان و زنان علیه جسمان! و کلی علیه و ضد دیگر برایم هیچ مهم نیستند.
مخصوصا این اواخر که اتفاقی و غیر اتفاقی با بعضی از همین به اصطلاح خارهای فعال!
از نزدیک دیدار داشتم و به عینه فهمیدم که بله، متاسفانه غم نان است که محرکه این
رفتار آنهاست و اگر هم غم نان نباشد حتما
غم شهرت و آوازه است و اگر غم شهرت هم نباشد خلاصه غم یک چیزی هست الا غم همنوعان!
مثلا فلانی برخلاف حرفها و نوشتههاش معتقد است که مرد آیندهاش باید کمی هم که
شده اهل تشر و عصبانیت باشد که باب میلش باشد وگرنه این پسرهای زیر ابرو برداشته
که به تُف شیطان هم نمیارزند. و یا بهمانی که همان اول کار لاک رنگارنگ دستهاش
را به دوستش نشان داد و با شیطنت و خندهی خاصی به دوستش گفت یعنی میشود
بالاخره اینها مرد رویاهاش را به تور بیندازد و...
اما با این حال فقط این من هستم که این مسئله
برایم هیچ اهمیتی ندارد و شاید این برای دیگران فوقالعاده بااهمیت باشد و اصلا
از قبلش نان یک خانواده را در بیاورند! و از آنجایی که اصلا هم اهل تک خوری
نیستم برای همین هم بد ندیم چند مورد از همین سوژههای فلانی علیه بهمانی را مفت و
مجانی در اختیارشان قرار دهم. برید حالش را ببرید:
اخبار علیه زنان: اخبار داخلی را دیدهاید؟
خصوصا اخبار نیمروزی ساعت چهارده را؟ و به این دقت کردهاید که اسم گویندهی
اخبار و نریتورها و نویسندههای خبر را مینویسد؟ و به این دقت کردهاید که برای
مردها اسمشان را کامل مینویسند و برای خانمها فقط اسم فامیلیشان؟ خب چه مصیبتی
بیشتر از این؟ واویلا! اصلا چه معنی دارد که اسم زیبا و لطیف زنان سانسور شود و
اسمهای زمخت و خشن مردانه نوشتهشود؟ آیا این مصداق بارز تبعیض علیه زنان نیست؟
واحسرتا! وااسفا!
شیراز علیه زنان: این قسمت از داستان «یک دقیقه
بیشتر» از فروغ کشاورز را در همشهری داستان شماره هفتادوسه بخوانید: شیرازیها
زنهای همسایه و فامیل را «مامان+اسم بچهی اول» صدا میزنند. همان امفلانی که
عربها میگویند. فقط در صورتی به اسم خودت خطابت میکنند که بچه نداشته باشی...ملاحظه
کردید؟ در روز روشن و علیه زنان؟ یعنی چی که زن را با اسم فرزندش صدا میزنند؟ پس
خود وجود زن چه؟ آیا این کافی نیست برای نشان دادن ظلم علیه زنان؟ من که خودم از
شیراز انتظار نداشتم. حالا این رسم برای اعراب با توجه به پیشینهشان قابل انتظار
است اما برای شیراز ابداً! البته این علیه زنان بودن وقتی است که فرزند اول دختر
نباشد وگرنه اگر دختر باشد که عین خوبی است! هشتگ: فروغ کشاورز علیه زنان! همشهری
داستان علیه زنان!
شبکه افق علیه زنان: بروبچههای قدیمی همشهری
جوان مدتیست همهگی باروبندیل را جمع کردهاند به سمت شبکهی افق و برنامه
«محرمانه خانوادهگی». تکلیف برنامه که از همان اسمش مشخص است. مهگر میشود خانوادهای
باشد و علیه زنانی صورت نگیرد؟ فقط قسمتی از یک قسمتش را برایتان شرح میدهم
خودتان دیگر حساب کار دستتان بیاید از این همه تبعیض و علیه! مجری خانم با چهار
دختر جوان نشسته و از معیارهاشان در مورد ازدواج میپرسد. مثلا اینکه آیا مرد
پولدار کمتفاهم را ترجیح میدهند یا مرد پولندار با تفاهم!
درسخوانها علیه زنان: همکلاسیم که از قضا دختریست
و رنک یک کلاس هم هست. آن هم با معدل نوزدهوهفتاد! میدانید معدل نوزدهوهفتاد
یعنی چی؟ در دانشگاه ما معدلهای بالای نوزده راحت میتوانند از امریکا پذیرش
بگیرند. در این حد یعنی! (تشویق جماعت فعال!) حالا حدس بزنید این همکلاسی به چه
چیزی بیشتر فکر میکند؟ تلاش برای اپلای؟ تلاش برای ادامه تحصیل؟ هیچکدام. به
اسم فرزندهاش در آینده! یعنی نقش مادری. یعنی نقش ظلمپذیر مادری! واحسرتا! (گریهی
جماعت فعال!)
من علیه زنان: راستش من اصلا علیه هیچ زنی
نیستم اما میتوانم برای سیر کردن شکم یک فعال، تا حد امکان نقش یک فعال ضد زن را
بازی کنم تا آن فعال بینوا هم با نوشتن علیه من به نانی برسد!
جهان علیه زنان: اگر دقت کنید همه چیز علیه زنان
است. فقط باید کمی زیرک بود و آنها را پیدا کرد. مهگر نه؟