از اواخر دوره راهنمایی و ابتدای دبیرستان که به صورت جدیتر به مسائل و وقایع اطرافم نگاه کردم تا امروز که سالهای انتهایی دانشگاه را میگذرانم، تجربیات زیادی به دست آوردهام و دید و نگرشم نسبت به مسائل مختلف نظیر سیاست و جامعه پختهتر شده و افکار و عقایدم دستخوش تغییرات و تحولات زیادی شده.
در این سالها تا آنجا که فرصت داشتهام و درس و دانشگاه اجازه داده سعیم بر این بوده که در زمینه مسائل مختلف مطالعه داشته باشم و آگاهی کسب کنم. در تابستانهایی که وقتم آزاد بوده و از مطالعات درسی فارغ بودهام به صورت کامل وقتم به مطالعه در حوزههای مختلف سیاست و اجتماع و تاریخ گذشته و نسبت به این مسائل شناخت و آگاهی نسبی پیدا کردهام.
ورود به دانشگاه هم در شکلگیری شخصیت و افکارم تاثیر بسزایی داشته. شکر خدا در این مدت رفقایی پیدا کردهام که حسابی در رشد سطح فکر سیاسیام موثر بودهاند. این هم یکی از خوبیهای تحصیل در دانشگاه تهران و حشر و نشر با بچههای حقوق و علومسیاسی است.
سالهاست که وبلاگ مینویسم و میخوانم و در فضای مجازی دوستان بسیار خوبی پیدا کردهام. افتخار آشنایی و رفاقت و بحث و گفتگو (بخوانید شاگردی) دو نفر از بزرگترین بلاگرهای ایران را دارم. بزرگوارانی که مطالبشان در بیبیسی فارسی و صدای آمریکا نقد و تحلیل و پاسخ داده میشد و در فضای ملتهب ۸۸ سرداران جنگ نرم انقلاب و نظام بودند. درباره اتفاقات روز با این دوستان بحث و گفتگو میکنم و الحق از نظرات پخته و منطقی آنها استفاده میکنم و یاد میگیرم. (گهگاه تاسفی هم به حال بلاگستان امروز میخورم که حال و روزش از کجا به کجا رسیده!)
به لطف یکی از همین دوستان که از فعالان مشهور فضای مجازی است چند وقتی است که در یک گروه تلگرامی عضو هستم. گروهی که حدود صد و بیست نفر از روزنامهنگاران و فعالان مجازی در آن بحث و تبادل نظر میکنند. در میان اعضای این گروه نامهای معروف و باسابقهای دیده میشود. قرار گرفتن در این فضا و بحث و تبادل نظر با این بزرگان هم برایم بسیار آموزنده و مفید بوده. القصه در زندگی شرایطی برایم رقم خورده و افرادی سر راهم قرار گرفتهاند و در فضاهایی قرار گرفتهام که آموختههای خوبی، خاصه در عالم سیاست و اجتماع برایم به همراه داشته.
به لطف همین آموختهها و تجربیات، امروز که تقریبا در اوایل دهه سوم زندگیام قرار دارم، دیگر از هیچ خبری در عالم سیاست شگفتزده نمیشوم. هیچکس برایم قدیس نیست که از خبر انحراف و فسادش شاخ در بیاورم. با سازوکار سیاست آشناتر شدهام و ایمان آوردهام که این عالم تنها چیزی که ندارد پدر و مادر است.
امروز فهمیدهام که هر چه میکشیم از داخل و داخلیهاست و توطئههای خارجی فقط وقتی کارگر میشود که ضعفهای سیستم خودمان در داخل کشور بسترهایش را فراهم کرده باشد. فهمیدهام بخش عمدهای از مشکلات مملکت زیر سر افراد بیفکری است که اصطلاحا به آنها حزباللهی گفته میشود و نماد نظام و مجری منویات و سیاستهای غیررسمی آن هستند. کسانی که با خودسریها و بیفکریهایشان فاصله اقشار مختلف جامعه را از انقلاب و نظام بیشتر میکنند.
امروز فهمیدهام این نظام دارای مشکلات عدیدهای است که با دفاع کورکورانه و لاپوشانی قابل اصلاح نیست. به خاطر همین هم به عنوان یک شخص دغدغهمند نسبت به انقلاب و نظام، پیکان انتقادات را به سمت خود نظام نشانه رفتهام. چرا که معتقدم اگر مشکلات از درون سیستم حل شود، تهدیدات خارجی مشکل جدی برای مملکت ایجاد نخواهد کرد.
امروز فهمیدهام که ورود مستقیم حوزه و روحانیت در سیاست نه تنها باعث دینی شدن سیاست نمیشود که باعث استحاله حوزه در فضای آلوده سیاست و دور افتادن آن از اهداف اصلی خود میشود. همین است که یک روحانی برای تصاحب چندساله قدرت هر دروغ و دونگی را به هم میبافد و به هر تهمت و عمل خلاف اخلاق و انسانیتی متوسل میشود تا شاید چند سال دیگر بر تخت قدرت تکیه بزند. همین است که هر ساله از گوشه و کنار مملکت اخبار تاسفآوری از هزینههای نجومی روحانیون برای ورود به مجلس خبرگان به گوش میرسد. البته باز هم افرادی پیدا میشوند که معتقدند ناپاکی اشخاص دینی را نباید به حساب استحاله دین در سیاست گذاشت، اما چه کنیم که حرمت امامزاده به متولیانش است.
امروز برخلاف چند سال گذشته در جمهوری اسلامی هیچکسی را معصوم نمیدانم و طبعا هر کسی را قابل نقد میدانم. معتقدم که بابت کمبودها و ضعفها همه مسئولین، بدون استثنا اعم از انتخابی و انتصابی و دائم و دورهای مقصرند، فقط میزان این تقصیر کم و زیاد میشود. البته میتوانم درک کنم به خاطر کدام کمبودها و ضعفها باید از چه شخص و نهادی انتقاد کرد. امروز فهمیدهام وقتی فلان آدم میگوید هرکسی قابل نقد است حتی معصوم، بعضیها بیش از آنکه از نقد معصوم نگران باشند، نگرانند که مبادا روزی در این مملکت "هرکسی" قابل نقد بشود!
امروز خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدهام که نوشتنشان مثنوی هفتاد من کاغذ میشود و از حوصله خارج است. روز به روز هم سعی میکنم بیشتر یاد بگیرم و واقعیات را بهتر درک کنم. اگر چه همیشه هستند افرادی که خودشان را معصوم میدانند و رشد فکری و بازگشت از اشتباهات گذشته را به انحراف و عدول تعبیر میکنند و به خاطر همین هم به جای درک واقعیات و پذیرش اشتباهات، ماله به دست میگیرند و شروع به توجیه و مالهکشی عقاید اشتباه خود میکنند. اما من معتقدم اگر کسی سالهاست که عقایدش هیچ تغییر و تطوری نداشته قطعا یا در طول آن چند سال هیچ مطالعه و علمافزایی و رشد عقلی و فکری نداشته، و یا اینکه پانزدهمین معصوم است!
کانال تلگرام وبلاگ
@zaerezari