حدود یکسال پیش مطلبی نوشتم در مورد تهمینه حدادی و آلما توکل و خرمالوی سیاهش که در واقع انتقاداتی بود به شیوه و شخصیت مجازی و وبلاگی او. مطلب با واکنشها و بازتابهای زیادی همراه بود. عدهای آن را دوست داشتند و موافق بودند، عدهای مخالف و عدهی زیادی هم به جای پاسخ منطقی به توهین و ناسزا و تهمت متوسل شدند که مثلا من کی هستم که به خودم اجازه میدهم حدادی را با فلان سابقه و بهمان پشتوانه نقد کنم و...با این حال حرف من هنوز هم همان است و همان انتقادها را به او دارم، هرچند پاسخی منطقی دریافت نکردم!
اما بهانهی من برای مرور گذشته چه بود؟ امروز که بعداز مدتها اینستاگرامم را باز کردم با درخواستی از طرف پیجی مواجه شدم تحت عنوان زنان علیه زنان! پرانتز باز، برای آنهایی که با حدادی و زنان علیه زنانش آشنایی ندارند: زنان علیه زنان مجموعه اقدامات خواسته یا ناخواستهای است که یک زن علیه همجنسش روا میدارد، خواه این اقدامات فیزیکی باشد و خواه کلامی! پرانتز بسته. لازم نبود که آیکیوی بالایی داشته باشیم تا بشود خط و ربط این کانال و این پیج را پیدا کرد: تهمینه حدادی! از پیج کانال را پیدا کردم و از کانال مطالبش را نگاهی کردم. با آن که مدت نسبتا طولانی بود که این پیج و کانال فعالیت خود را آغاز کرده بود اما عملا به جز تعداد معدودی، کسی از آن آگاهی نداشت. فورا ذهنم رفت سمت معصومه علینژاد قمی (مسیح علینژاد) نسخهی اصلی و نسبتا موفقی که حدادی سعی دارد شبیه او باشد و این سوال برایم پیش آمد که به راستی چرا علینژاد در ایجاد چنین موجهایی تاحدودی موفق است و اقلا موجش به تریبونهای اصلی ائمهی جمعه و سیاسیون میرسد اما موج حدادی به جز نشاندن لبخندی بر لب ما و ناامیدی طرفداران کارکرد خاصی ندارد؟ چرا علینژاد در مدت کوتاهی موجهای متعددی (مثلا آزادی یواشکی و چهارشنبههای سفید) را تا حدودی با موفقیت آغاز و به سرانجام میرساند اما حدادی سالهاست هنوز نتوانسته زنان علیه زنانش را حتی در میان مخاطبان وبلاگش جا بیندازد؟ اصلا چرا معصومه میتواند اما تهمینه نه! حاصلش شد این:
عدم باورپذیری: موارد و مصداقهای خشونت علیه زنان (چه زنان علیه زنان و چه دیگران علیه زنان) شدیدا غیرواقعینما، فیک، اگزجره و غلو شدهاند. آنقدر که به زحمت میشود آنها را پذیرفت و با آنها همذاتپنداری کرد. چند موردش (به نقل از کانالش) را من اشاره میکنم لذت کشف باقی موارد، خندیدن، اسکرین گرفتن و تماشاکردن هنگام غصهها برای رفع آنها به عهدهی شما: زنی که در فانتزیهایش دوست دارد به ترکیه مهاجرت کند و پناهنده شود. چرا؟ چون یکبار یک خانمی گناه غیرقابل بخششی کرده، در کارش دخالت و از او پرسیده که چرا ابروهایش را مرتب نکرده! گویا ترکیه از این خبرها نیست! یا مثلا انتقاد از کیهان به خاطر اینکه چرا برای تحریمهای بزرگ سنای آمریکا علیه ایران تیتر زده مادر تحریمها! و نه مثلا پدر تحریمها و یا برادر تحریمها!
دنیای اشتباهی و صعبالورود: به راستی حدادی دنبال چیست و دنیای مطلوب حدادی کدام است؟ این که هیچ زنی نسبت به همنوعش اشتباه و خطایی نکند؟ در مورد ظاهر و ابرو و دماغش نظر ندهد؟ چادری بودن سابق و رها و آزاد بودن کنونیاش را به رخش نکشد؟ زنی به همنوعش حسادت نکند و برای تصاحب فلان مرد جذاب با همنوعش رقابت نکند؟ آیا چنین دنیایی، همان آرمانشهر و اتوپیایی نیست که هیچگاه محقق نمیشود؟ آیا سنگ بزرگ نشانهی نزدن نیست؟ علاوه بر اینها ورود به دنیای حدادی زیادی سخت و دشوار است. یعنی کسی که بخواهد ذیل دنیای حدادی قرار بگیرد باید زیادی عابد و زاهد باشد! دروغ نگوید. تهمت نزند. حسادت نکند و کلا زیادی خوب باشد! درست برخلاف دنیای علینژاد که ورود به آن به راحتی برداشتن شال و یک عکس مخفیانه در کوچه پسکوچههای خلوت شهر و یا بیرون شهر است.
دخالت و موعظه: در دنیایی که به شدت و حدت دارد به سمت آزادی مطلق و لیبرالیسم پیش میرود، هر عاملی در تضاد و تقابل با آن محکوم به شکست است. علینژاد نسبتا موفق است چون کارهایش در جهت آزادی بیشتر است و حدادی موفق نیست چون بدون تعارف زنان علیه زنان حدادی مخالف و در تقابل با آن و مصداق واقعی دخالت در حریم شخصی دیگران و حتی گاهی چیزی است شبیه وعظ و موعظه! خداوکیلی اگر امام جمعهای در تریبون نماز جمعه همین حرفها را، گیریم با لحن و ادبیات خودشان، بزند که زنها نسبت به همنوعان خود به خوبی رفتار کنند همین حدادی و دیگران به بهانهی دخالت در امور زنان علیهاش موضع نمیگرفتند؟!
عدم داشتن تریبون و آزادی: بیانصافی است که تمام بار شکست بر دوش حدادی باشد و از عوامل دیگر سخنی به میان نیاورد. شکی نیست که برد بیشتر علینژاد تا حد بسیار زیادی هم به آزادی مطلقی که او در انتخاب راهبردش دارد وابسته است و هم به تریبونها و شبکههای نسبتا زیادی که در اختیار اوست. چیزهایی که حدادی از آن بیبهره است. به هرصورت حدادی هنوز که هنوز است در این کشور زندگی میکند و از همان دولتی که تمام مشکلات تاریخ را از آن میداند حقوق میگرفته، میگیرد و خواهد گرفت! باید هم بترسد و یا حداقل کمی حرمت نان و نمک نگه دارد!
موارد بیشتری هم بود که میشد به دلایل بالا اضافه کنم اما خب بنابه دلایلی منصرف شدم. بعضیهایش را به خاطر کم بسامد بودن حذف کردم و برخی را هم به دلایل خاص! به هرحال مشکل و انتقاد من به حدادی شخصی نیست!
بارها گفتهام و میگویم که حدادی میتواند! بسیار هم میتواند. درواقع پتانسیل او بسیار بیشتر از چیزی است که میبینیم. پتانسیل بالقوهای که برای برای بالفعل شدن کار سختی ندارد تنها باید بیخیال تعریف و تمجیدهای حلقهی شخصی و محدود خود شود. همان حلقهای که با آنها بستنی میخورد!
پ.ن: بنابر اعلام پست اخیر کانال خانم حدادی متوجه شدم که پیچ و کانال زنان علیه زنان متعلق به ایشان نیست. هرچند وجود آن پیج تنها بهانهای بود برای نوشتنم و در اصل قضیه و انتقادهایم تفاوتی ایجاد نمیکند اما خب لازم دیدم که آن را اینجا اعلام کنم.
- ۴۴ نظر
- ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۴۵