موسیخیف!
از غروب که آهنگ؟ کبیر بنیامین بهادری را شنیدم، تا همین حالا تمام سلولهای خاکستری ذهنم را آماده باش درآوردم که بتوانم واژهای در خور برایش پیدا کنم و آنجور که شایسته است توصیفش کنم: جاهلانه، مبتذل، مستهجن، وقیحانه، بیشرمانه یا...
مشکل این نیست که دعایی به همراهی ادوات موسیقی خوانده شدهاست. لااقل مشکل اصلی این نیست. کما اینکه بودهاند خوانندهگان دیگری که آثار قابل قبولی از همین دست و با همراهی ادوات موسیقی را تولید کرده اند. (مثلا اذانِ مهدی یراحی). مشکل دقیقا با نوع خوانش و نوع سازهای استفاده شده در آن است؛ یک ملودی کودکانه و سبک به همراه خوانشی کودکانهتر و سبکتر و کودکانهترین و سبکترین نوع موسیقی!
شاید عدهای این سوال برایشان پیش بیاید که خب چه اشکالی دارد؟ بندهای دوست دارد اینگونه خدایش را بخواند و با او رازونیاز کند و ما چرا در احوالات شخصی دیگران دخالت میکنیم؟ باشد قبول. قبول که این یک رازونیاز شخصی. اما اگر واقعا این یک خوانش شخصی است، پس اساسا چه نیازی به انتشار آن بود؟ خود آقای بهادری هرروز آن را در خلوت خود و برای خودشان پخش میکردند و با آن احیانا اشکی میریختند و به ملکوت میرفتند!
و شاید این سوال هم پیش بیاید حالا تاثیر این آهنگ اصلا چه هست که اینقدر شلوغش کردهاند و نباید زیاد سخت گرفت؟ ذهنیت! تاثیرش، تغییر ذهنیتی است که از این دعا داریم و سالهاست با آن خو گرفتهایم. خاصه تغییر روی نسل طرفدار آقای خواننده که اکثرا تینایجر محسوب میشوند. تصور کنید شبهای قدر و دعای جوشن کبیر را. و فکر کنیم لحظهی رسیدن به فراز سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ... ذهنیتی که در آن به جای نوای محزون مداح، نوای شاد و موزیکال این دعا نشسته باشد، دیگر هیچ تاثیر روحانی روی آن نخواهد گذاشت. اشک ریختن و توبه کردن، پیشکش!
حالا چه باید کرد؟ برخورد مسئولین امر و مردم باید چهگونه باشد؟ یک راهش این است باز هم همانند موارد مشابه؛ صفر و صدی! یا ندیدن سابقه و نشنیدن دلایل او، تشکیل کمپین و گروه برای محکومیت او و حتی زندان و هولدادن او به سمت درهای خروج. (قضیهی محسن نامجو را به خاطر بیاورید. اشتباه بزرگ او را یک قاری با پیگیری بیش از حد خود و محکومیت او تکمیل کرد! حالا نامجو کجاست و چه میخواند؟) و یا هم شتر دیدی ندیدی طور! اما من راه سومی را میپسندم. تنبیه رئوفانه، آنهم تنها در چارچوب هنرش!