ویار تکلم

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مریم میرزاخانی» ثبت شده است

این‌که نمایندگان مجلسِ شورای اسلامی دنبال جمع‌آوری امضا هستند که به دختر مریم میرزاخانی تابعیت ایرانی داده شود؛ این‌که پسرِ محمدرضا عارف که حتی نتوانسته از زیر سایه‌ی پسرِ عارف بودن بیرون بیاید و برای خودش اسمی داشته‌باشد! با وقاحت تمام ژنِ خود را ژنِ برتر و خوب می‌داند؛ این‌که سیدحسن مصطفوی بدون داشتنِ هیچ‌گونه سابقه‌ی فعالیت مشخص و مهمی و تنها به خاطر نوه‌ی امام بودن به یک رکنِ سیاسی در کشور تبدیل شده‌است؛ این‌که فاطمه حسینی تنها و تنها به خاطر دخترِ صفدر حسینی بودن به مجلس راه پیدا می‌کند و برای این مملکت قانون وضع می‌کند و این‌که خیلی چیزهای دیگر نشان می‌دهد که در این سی‌ونه سال پس از انقلاب، حرکت و پیش‌رفتِ کشور نه به سمتِ شایسته‌سالاری که به سمت اسپرم‌سالاری و تخم‌ک‌سالاری بوده است.

  • ویار تکلم

بدی زندگی در جامعه‌ی سیاست‌زده‌ این است که حتی نفس کشیدن ساده هم در آن پتانسیل برداشت و مصادره‌ی سیاسی دارد. برای همین هم بسیار اندک‌اند مشاهیری که از کارها و رفتار و اقوال‌شان برداشت سیاسی نشده، گروهی آن را به نفع خود مصادره نکرده و گروهی دیگر از آن برائت نجسته باشد. البته همان تعداد اندک هم تا زنده‌اند موفق هستند و در دامِ حزب و گروهی نمی‌افتند، وگرنه آن‌ها هم با مرگ‌شان قطعا مورد بهره‌برداری سیاسی قرار می‌گیرند. این حجم از سیاست و سیاسی‌کاری باعث می‌شود که تقریبا هیچ‌کدام از مشاهیر تا زنده هستند آن‌گونه که شایسته‌ی علم و هنر و توانایی‌شان باشد مورد استقبال و قدردانی قرار نگیرند و همان اندک توجه بعد از مرگ‌شان هم آغشته به سیاست و بازی‌های سیاسی باشد. البته هم گاهی خود اشخاص جنبه‌ی احترام و تکریم را ندارند و با اندکی سوت و کف و هورا خودشان را گم می‌کنند. کم نبوده و نیستند امثال سیدمحمد حسینی‌ها، گل‌شیفته فراهانی‌ها، فرشید منافی‌ها، مینا لاکانی‌ها و...

هیچ‌وقت نخبه‌های علمی‌ای که مهاجرت کرده‌اند (حالا به هردلیلی) را ایرانی اوریجینال و وطن‌پرست نمی‌دانم! چرا که به قول رضا امیرخانی آن‌ها چه بخواهند و چه نخواهند دیگر جزئی از چرخه‌ی پیش‌رفت غرب شده‌اند و سود و فایده‌ی اصلی‌شان را نصیب همان کشورها می‌کنند. حالا هرچه‌قدر بیایند و از عشق و علاقه به ایران و ایرانی حرف بزنند و روی قالی دست‌بافتِ اصلِ ایرانی بنشینند و غذای مورد علاقه‌شان قرمه‌سبزی و آب‌گوشت باشد!

دی‌روز #مریم_میرزاخانی، ریاضی‌دان و نخبه‌ی علمی ایرانی درگذشت. مطابق معمول، او تا زنده بود آن‌گونه که شایسته بود قدر ندید و مرگ‌ش هم مورد بهره‌برداری سیاسی افراط و تفریطی قرار گرفت. عده‌ای موهای برهنه‌اش را دلیل بد بودن‌ش می‌دانستند و عده‌ای هم به خاطر افتخارات فردی‌اش او را تا حدِ قدیس بالا بردند و حتی به کنایه می‌گفتند که چرا او باید در اوج جوانی فوت کند و فلان فردِ سیاسی مسنِ کشور هنوز زنده باشد...

درست است که میرزاخانی هم مانند بسیاری از مهاجرین علمی دوران رشدش را در ایران گذراند و دوران ثمرش را در آمریکا. درست است که به سود و بازدهی اصلی‌ش نصیب آمریکا شد و از او برای ما تنها پُز و افتخار عمدتا توخالی باقی ماند با این‌حال اگر قرار باشد روزی بی‌گانگان، ما را با شخصِ خاصی بشناسند ترجیح می‌دهم این شخصِ خاص مریم میرزاخانی (در کنار مجید سمیعی) باشد. کسی که حتی اگر به کشورش منفعت محسوسی نرساند، لااقل برای کشورش هزینه‌تراشی نکرد. مریم میرزاخانی، نشان‌دهنده‌ی نبوغ ایرانی و نه مثلا گل‌شیفته فراهانی نشان‌دهنده‌ی جنس! ایرانی و نه مثلا فرشید منافی و سیدمحمد حسینی نشان‌دهنده‌ی آفتاب‌پرست‌های ایرانی و نه مثلا شیرین عبادی نشان‌دهنده‌ی عرقِ ملی! ایرانی و نه مثلا اصغر فرهادی نشان‌دهنده‌ی غیرت! ایرانی و نه مثلا...روح‌ش شاد.

  • ویار تکلم