سلبریتیها از چه میسوزند؟
واقعیت این است که درد امثال کریمی و صادقی و فرخنژاد و سایر سلبریتیهایی که از رای دادن به روحانی اظهار پشیمانی میکنند نه معیشت و اقتصاد مردم است، نه افزایش قیمت سوخت و نه هیچ مسئله دیگری از این دست. هنوز چند ماه از شروع کار دولت دوازدهم نگذشته که دولت بخواهد به وعدههایش عمل کند. این جماعت هم همانهایی هستند که میگفتند هشت سال خرابی دوران احمدینژاد را با هشتاد سال کار هم نمیتوان درست کرد! پس چه شده که به این زودی انتظار معجزه دارند؟ در این چند ماه چه اتفاقاتی افتاده که نظرشان کاملاً عوض شده؟!
به نظر من درد اصلی این جماعت تغییر مواضع روحانی -ولو در گفتار- است. با گذر از رقابتهای انتخاباتی، دیگر در سخنان روحانی بویی از تقابل و تضاد با رهبری و نظام و سپاه به مشام نمیرسد. دیگر از بلندگوی روحانی ندای دوستی و محبت آمریکا به گوش نمیرسد. دیگر آمریکا کدخدا نیست. دیگر خبری از صلح جهانی و رونق اقتصادی در سایهسار برجام به گوش نمیرسد. دیگر حرفی از دولت فاسد و تفنگ به دست نیست. دیگر خبری از رفع حصر سران فتنه نیست. دیگر خاتمی برادر عزیر روحانی نیست. و دیگر...
حالا همه از بدعهدی و بیثمری مذاکره با آمریکا میگویند. دولت با رهبری و نظام همصدا شده و بار دیگر همه مقابل دشمن واقعی و اصلی ایستادهاند. گفتمان جمهوری اسلامی درباره استکبارستیزی و دشمنی آمریکا نه با حرف و تئوریه پردازی، که در عمل ثابت شده! حالا همه از گل کاشتن سپاه در نابودی تکفیریها میگویند و روحانی با تمام وجود از قدرت موشکی و نظامی کشور دفاع میکند. حالا موسوی و کروبی و خاتمی به محاقی ابدی فرو رفتهاند؛ تا آنجا که دانشجوی دانشگاه شریف که یکی از رادیکالترین اتمسفرهای سیاسی را دارد، خیلی راحت از پشت تریبون درخواست محاکمه سران فتنه را میکند و صدای احدی از دانشجویان در نمیآید! نه کسی "هو" کند و نه اعتراضی صورت میگیرد!
جماعتی که منتظر چیدن ثمره برجام و همآغوشی با آمریکا بودند، اکنون میبینند که همه امیدشان واهی بوده! کسی که تا چند ماه پیش، از برجامهای دو و سه صحبت میکرد الان از بیثمری مذاکرات میگوید و کشوری که با آمریکا مذاکره کند را دیوانه میخواند. کسی که تا چندماه پیش عامل عدم موفقیت برجام را شعار روی موشکهای سپاه میدانست اکنون با قدرت از سپاه و توان موشکی آن دفاع میکند. کسی که قرار بود دوباره موسوی و کروبی و خاتمی را به سرخط اخبار بیاورد اکنون آنها را به فراموشی سپرده است. کسی که قرار بود اپوزسیون نظام باشد و حرفهای غربگرایانه این جماعت را تکرار کند مثل یک رئیس جمهور انقلابی بر ضد آمریکا و مواضعش سخنرانی میکند و...
همه اینها باعث سرخوردگی این جماعت شده است. آنها همان روحانی سابق را میخواهند. آنها میخواهند از زبان روحانی همان حرفهای قشنگ گذشته را بشنوند. اما روحانی دیگر نمیخواهد آن حرفها را تکرار کند! انتخابات تمام شده است و روحانی آرای خودش را از مردم گرفته است. اکنون روحانی نیازی به پشیمانی یا عدم پشیمانی هیچیک از سلبریتیها ندارد. آنها هم سادهدلی و خوشباوری خود را نباید به حساب روحانی بگذارند. روحانی نمیتواند تا ابد از رونقهای نادیده و گشایشهای غیبی برجام تعریف کند و برای خوشآمد آنها رئیس جمهور آمریکا را باهوش و مودب بخواند و دم از صلح و دوستی با غرب بزند. روحانی بلندگو نیست! رئیس جمهور مملکت است. شاید گاهی برای مقاصد سیاسی موقتا در نقشی فرو برود و زبان اکثریت شود، اما مملکت با توهم و تخیل حرفهای قشنگ اداره نمیشود. از یک جایی به بعد چارهای جز پذیرفتن واقعیات و بازگو کردن آنها نیست. و این همان چیزی است که جماعت را میسوزاند!