ویار تکلم

کانال وب‌بلاگ در تلگرام:
https://t.me/zaerezari

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدافعان حرم» ثبت شده است

بله، من هم با موجِ این روزهای فضای مجازی که پس از شهادت مظلومانه‌ی محسن حججی شکل گرفته موافق‌م که شهید و شهادت مصادره‌شدنی نیست و هیچ شخص و حزب و گروه خاصی حق ندارد سند شش‌دانگ آن‌ها را به نام خود بزند.

بله، من هم موافق‌م که شهدا در مرحله‌ی اول و آخر تنها و تنها رضایت حضرت حق را مدنظر داشته و خونِ پاکِ خود را به ناپاکی‌های چپ و راست آلوده نکرده‌اند.

بله، من هم موافق‌م که شهدا به تک‌تک افراد این سرزمین تعلق دارند؛ چه آن جوانک توییترنشینی که کارش کنایه است و زخمِ زبان و افسارش را دربست داده دست کانال‌های حرام‌خوار و چه آن جوانک مذهبی و چه هرکس دیگری با هر مختصات و مشخصاتی.

اما با این‌حال با خودمان روراست باشیم و کلاهِ خودمان را قاضی کنیم. خداوکیلی بین تمام شهدای این مرزوبوم، از جنگ تحمیلی گرفته تا همین شهدای مدافع حرم، چند شهید از میانِ تفکرات اصلاح‌طلبی برخاسته است؟ مثلا کدام شهید دغدغه‌ی کنسرت داشته و خون خود را فدای آن کرده است؟ کدام‌شان در وصیت‌نامه‌های‌شان به فیلترینگ اشاره و به آن اعتراض داشته است؟ کدام‌شان هدف از جهاد خود را تلاش و فداکاری در راستای احیای آزادی‌های بی‌قید و شرط دختر/پسری عنوان کرده‌است؟ در راستای هم‌آغوشی با غرب چه‌طور؟ یا مثلا...

واقعیت‌ش این است که اگر اصول‌گراها و آرمان‌های دست‌مالی شده‌ی این روزهای‌شان نماد و نماینده‌ی شهدا نباشند (که نیستند)، با این حال باید پذیرفت که از تفکرات و آرمان‌های اصلاح‌طلبی هیچ‌گاه و هیچ‌گاه شهیدی حاصل نخواهد شد!

به قولِ مجتبی دانش‌طلب: «شهدا اگر گرایش سیاسی‌شان کاویده شود عمدتا از یک‌ جناح هستند؛ بسیجی و ارزشی، و به شدت ولایت‌مدار، بقیه برای ژست و شوآف ازشان استفاده می‌کنند.»

  • ویار تکلم

یادم می‌آید سرِ میزِ ناهارِ سلفِ دانش‌گاه که بحثِ گروهی‌مان گُل انداخته بود رو به من برگشت و گفت: «مدافعان حرم نه! مدافعان ضد تروریست نه! مدافعان دولت سوریه! مدافعان بشاراسد»

یادم می‌آید مسیر دانش‌گاه، خواب‌گاه را با تاکسی برمی‌گشتم. راننده گفت: «حلب چه ربطی به حرم دارد؟ خودم توی نقشه دیده‌ام که فاصله‌شان خیلی زیاد است. پای منافع شخصی دولت‌ها در میان است و سرِ من و تو را هم با این عبارت‌ها شیره می‌مالند.»

یادم می‌آید که پیامی را از کانال وحید آنلاین برای‌م فرستاد که بیا ببین! دیدی گفتم که این‌ها با پول هوایی می‌شوند و می‌روند. غمِ نان است که این‌ها را به سوریه کشانده نه چیز دیگری. و تو این‌قدر مقدس‌بازی در نیاور!

یادم می‌آید کنار دست‌م توی اتوبوس بینِ شهری نشسته بود. دم انتخابات بود و طرف‌دار روحانی. یا شاید هم نه! مخالف رئیسی! گفت: «مجاهدین - و نه منافقین- که سهل است، حتی شقی‌ترین جنایت‌کارها هم باید حتی‌الامکان زنده دست‌گیر شوند و قطعا محاکمه شوند. کشتنِ بدون محاکمه غیرانسانی است.»

یادم می‌آید ام‌روز به‌م پیام داد که کار، کارِ سپاه است که دو هدف داشتند؛ اول این‌که به مردم بفهمانند که اگر ما نباشیم چه بلایی سر شما می‌آید و از این طریق جای پای خودشان را سفت کنند و محبوبیت بخرند و دوم این‌که به دولتِ روحانی ضربِ شستی نشان دهند و زهر چشمی بگیرد که زیادی تُند نرود. تو خر نشوی و گول بخوری!

یادم می‌آید  از تله‌ویزیون رستوران، برنامه‌ای در مورد شهدای مدافع حرم پخش می‌شد. لقمه در دهان گفت: «این که به بهانه‌ی خطری که وجود ندارد خودمان را نخود هر آشی کنیم را قبول ندارم. هروقت آمدند دمِ مرزِ ما. آن‌وقت باید فکری کنیم. بماند که حالا ما کم‌کم داریم از انزوا در می‌آییم و روبه صلح جهانی حرکت می‌کنیم.

یادم می‌آید...

به خدا قسم این‌ها را ننوشتم که به کسی طعنه و سرکوفت بزنم و او را قضاوت کنم و بگویم یادت هست که گفتی؟ حالا بیا و ببین! می‌نویسم که یادم نرود. که در این دنیای فراموشی که تاریخِ سی چهل‌سال پیشِ خودمان را هم فراموش کرده‌ایم، یادم نرود روزگاری چه‌ها شنیده‌ام. یادم نرود تمام طول سال کشور ما کشور #با_همیم و #در_کنار_همیم نبود. کشور اتحاد نبود. یادم بماند که کنایه بود. زخم زبان بود. قضاوت بود. تحقیر بود و...و یادم نرود که اگر روزگاری آن‌ها را برای نسل بعد تعریف کردم و دهانِ بازِ حیرت و چشم‌های خیره‌ی تعجب‌شان را دیدم بگویم بیایید! به خدا راست می‌گویم!

  • ویار تکلم