ویار تکلم

آخرین مطالب

گاهی باید به مادرها دروغ گفت. بین این همه دروغ ریز و درشتی که روزانه به خورد مردم می‌دهیم چه اشکالی دارد چندتای‌ش را برای مادرها کنار بگذاریم. به نظرم اشکال که ندارد هیچ، کاملاً به جا هم هست. مثلاً بار دیگر که با مادرتان حرف زدید و خواستید از روزگار بگویید، دعوای کاری‌تان را، ترافیک صبحگاهیتان را، خستگی امروزتان را، سرماخورده‌گی‌تان را،عصبانیت‌تان را، غمگینی‌تان را و... فراموش کنید و راست‌ش را نگویید! باور کنید یک لب‌خند رضایت مادر به همه‌ی این فراموشی‌ها و دروغ گفتن‌ها می‌ارزد.

  • ویار تکلم

فریاد زد:«بعدی!». نوبت اصغر بود. اما تا می‌خواست حرکت کند دست‌ش را گرفتم به عقب هول‌ش دادم و خودم به جای‌ش شروع به دویدن کردم. می‌گویند نامردی کردم اما من هم استدلال خودم را داشتم. برای من فقط پدر و مادر بود اما برای او پدر و مادر و زن و دختر سه ساله! چهار دو به  نفع او. یک پیروزی قاطع! طبق قانون هم بازنده باید کارها را انجام دهد. دراز که کشیدم اول یک سوزش عجیب در شکم‌م حس کردم و بعد فشار بسیار زیادی روی پشت‌م. اما بعدترش دیگر هیچ حسی نداشتم. کمی بعد آن بالا داشتم لشکری از سربازان را می‌دیدم که الله اکبر گویان روی جاده‌ای بهشتی از پیکرها در حال حرکت بودند. بعدها درباره من و دوراهی حرف می‌زدند اما من خنده‌ام می‌گرفت. دوراهی برای تردیدی‌هاست نه برای یقینی‌ها!

  • ویار تکلم

آینه‌ها، آینه به آینه با هم فرق دارند. این طور نیست که یک شیشه باشند که با مقداری جیوه یا قبل‌ها نقره پشت‌ش را مالِ‌ش داده‌باشند و شده باشد آینه! حالا شاید این طور هم باشد اما قطعا فقط این طور نیست! به نظرم هر آینه چیزی فراتر از یک وسیله برای دیدن خود است. روح دارد، می‌فهمد و حتی پس از مدتی آن چیزی را نشان می‌دهد که صاحب‌ش بخواهد. مثلا من هیچ وقت آینه‌ی اتاق پرو بوتیک نزدیک خانه را دوست نداشته‌ام. هم زیادی بدن آدم را لاغر نشان می‌دهد و هم زیادی باسن‌ش را بزرگ! البته این فقط نظر شخصی من است. خیلی‌ها را می‌شناسم که اصلا به خاطر همین آینه، به آن بوتیک می‌روند. این را آن روزی فهمیدم که دستی لخت تا سینه، از اتاق پرو بیرون آمد و با شادمانی گفت که چه‌قدر خوش هیکل شده و تقاضای گوشی‌اش را کرد تا عکسی تمام رخ جلوی آینه بیندازد و احتمالا نصب‌العین‌ش کند در پروفایل شبکه‌های اجتماعی. صاحب مغازه هم که حسابی کیفور شده‌بود و هم داشت با زبان تصدیق‌ش می‌کرد و هم داشت زیر چشمی دیدش می‌زد. در حالی که من، قبل‌ش داشتم این آینه را نفرین می‌کردم. یا آینه‌ی حمام خانه، حسابی دماغ آدم را بزرگ نشان می‌دهد. کافی است عروس‌ک تحویل‌ش دهی تا لولو تحویل‌تان دهد. دقیقا یادم می آید آن کسی که این آینه را برای ما هدیه آورد. البته هدیه هدیه هم که نه. برای خودش خریده بود اما خیلی زود دل‌ش را زده بود و برای ما آورده بود. تازه کلی هم منت‌ش را گذاشت. دماغی داشت از بس کوچک که روزنه‌هاش را نمی‌دیدم و همه‌ش در کف این بودم که چگونه محتویات‌ش را تخلیه می‌کند. حتم دارم خودش عقده‌ی دماغ بزرگ را داشته که به آینه سرایت کرده. یا آینه‌ی دست‌شویی که انصافا خیلی خوب آدم را نشان می‌دهد و همه چیزش اندازه است. فقط یک عیب دارم که با گذشت زمان حسابی کدر شده و رنگ آدم را سه نصف شب نشان می‌دهد. اما هیچ کدام از این آینه‌ها، آینه‌ی خانه پدربزرگ نمی‌شود. آینه‌ی تمام قدی که آن روز داشتم جلوی‌ش نگاهی می‌کردم به سینه و بازوی تازه گنده شده‌ی ناشی از بلوغ‌م و کیف می‌کردم. شاید در مقایسه با بقیه، هیچ امتیاز ویژه ای نداشته‌باشد اما حُسن‌ش این بود که او را نشان می‌داد که داشت زیر چشمی من را می‌پایید و لب‌خند می‌زد! حُسنی که هیچ آینه‌ی دیگری در جهان آن را نداشت و دیگر ندارد!

  • ویار تکلم
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۳
  • ویار تکلم
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۲
  • ویار تکلم

البت این‌طور‌ها هم نیست که هر دختری که خودش را درست نمی‌پوشاند از بهر گرمی هوا هم‌چه می‌کند. حالا شاید برای درصدی هم علت این باشد ولی‌کن برای قاطبه‌ی جمعیت بانوان این استدلال صدق نمی‌کند. تزهای مختلف و بعضا متضادی در باره‌ی چرایی این موضوع صادر شده وانگهی در تمام این تزها یک نکته مغفول مانده و آن همین است که خیلی از دخترها نه به خاطر داغی هوا که به خاطر داغ بودن خودشان است که حجاب نمی‌کنند!

  • ویار تکلم

در بین دوستان‌م تقریبا همه‌گی آن‌ها به اقتضای سن‌شان دوست‌دختر دارند یا اقل کم مهر دختری را در دل دارند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند. لفظ دوست‌دختر را برای این به کار می‌برم که تقریبا همه این موارد همان اول کار سنگ‌هاشان را با هم واکنده‌اند که رابطه‌شان فقط در حد رفاقت باقی بماند و اصلا به ازدواج فکر نکنند. راست‌ش  برای‌م جالب است دخترهایی که که این شرایط را قبول کرده‌اند. دخترهایی که خودشان قبول کرده‌اند وسیله باشند. قبول کرده اند مدتی وسیله‌ی ارضای هوس‌های کسی باشند، آن هم با اقل منفعت. قبول کرده‌اند مدتی وقت خودشان را پشت تلگرام هدر دهند برای آن که دیگری خوش‌ش بیاید! آن هم بدون هیچ وعده و وعید دل گرم کنی و یا حتی پول و هدیه‌ای! مفتِ مفت! چندی پیش داشتم با دوستانِ دوست‌دختر دارم در این مورد حرف می‌زدم. به مواردی برخورد کردم که مدت هاست ذهن‌م را مشغول کرده مثلا تعداد قابل توجهی توانسته بودند تن دوست‌دخترهاشان را فتح کنند آن هم بدون این که قول و یا وعده‌ی خاصی داده باشند. گفتند ما خواستیم و آن ها قبول کردند و تمام! حتی کم زحمت‌تر از بلند کردن دخترهای خیابانی و صد هزارتومانی و پرسودتر از هر فاحشه‌خانه‌ای! فقط اندکی مهر و محبت کشکی به‌شان دادیم و آن ها خودشان را نثار ما کردند!... نمی‌دانم در این بین مقصر کیست؟ پسری که برای ارضای خود به محبت الکی متوسل می‌شود یا دختری که آن قدر در زندگی‌اش محبت کم دیده که با یک دوست‌ت دارم لخت می‌شود! وقت دل‌خوری دوست‌پسرش لخت می‌شود! وقت آشتی لخت می‌شود!  برای جلب توجه لخت می‌شود! یا آن... یا شاید هم هیچ‌کس مقصر نیست!

  • ویار تکلم

یک کار خوب انجام داده‌بود و یک کار بد. پولی را که برای خرید ماشین کنار گذاشته‌بود به عنوان وام به منشی‌اش داد. اس ام اس گوشی منشی‌اش را خوانده‌بود.

  • ویار تکلم

مدت‌هاست که از مرگ عباس کیارستمی گذشته اما گویا دوستان هنوز از ماجرا درنگذشته‌اند! البته این درنگذشتن هم اصلا و ابدا بنابر انصاف نبوده که بشود یک جوری با آن کنار آمد!  یعنی هر کسی تا به حال مشکلی با هر کسی! داشته آن را در سبد گذاشته و با خود آورده است و بر اساس آن فکت صادر می‌کند! در راس آن ها مهاجمانی هستند عمدتا از قشر روشن‌فکر و یا روشن‌فکرنمای هنرمندان که جامعه‌ی علوم پزشکی (خاصه پزشکان) را مورد هدف قرار داده‌اند و آن ها را مقصر صفر تا صدی مرگ کیارستمی می‌دانند. نمونه‌ی درشت و حاضرش هم جناب آقای داریوش مهرجویی که عملا پزشکان را قاتل آن  مرحوم می‌داند و خواستار محاکمه آن‌ها شده‌است! البته به نظرم نباید زیاد روی حرف جناب مهرجویی حساب باز کرد و برای آن ارزش قائل شد. چرا که هم واکنش‌های احساسی‌اش مشخص است و هم افزای‌ش سن‌ش معلوم و طبعا سخنانی که بیست سال پیش برای‌شان حرام بوده الآن برای‌شان مباح است! اما برای آن‌هایی که هم جوان هستند و هم عاقل مثل آن بازی‌گرانی که مهرجویی را حامی بوده‌اند و هم‌نوا با او فریاد قاتل سرداده‌اند اگر بخواهیم مثل منطقیون حرف بزنیم باید بگویم برفرض اشتباهات عمدی آن پزشکان، باز هم چسباندن لفظ قاتل به آن‌ها زیادی سنگین است و نچسب. لفظ قاتل برای آن هایی است که کسی زیر دست‌شان مرده باشد یعنی خود آن فرانسوی‌ها و نه ایرانی‌ها! جرم ایرانی‌ها فوق فوق‌ش مشارکت است و نه بیش‌تر! اگر واقعا آن مرحوم در ایران فوت می کرد باز هم می‌شد کمی به آن ها حق داد ولی با این وضع، حق دادن زیادی به آن ها نهایت کم انصافی است. البته برای جماعتی که شمع‌هاشان فقط درب سفارت فرانسه روشن می‌شود مقصر کردن داخلی‌ها تعجبی ندارد چرا که محال است  خارجی های دیار فغانس! مرتکب اشتباهی شوند! از آن سو عده‌ی دیگری هم تازه یادشان آمده که فلان پزشک دوران کودکی‌شان به آن ها آمپول زده، آن‌ها دردشان آمده  و حالا کینه‌ی خفته‌شان نسبت به آن ها عود کرده که بحث پول و بی انصافی را وسط می‌کشند.ک که پزشکان پول زیاد می‌گیرند و انصاف کم خرج می‌کنند. این گروه با خودشان رو راست باشد و به این سوال‌ها در وجدان خودشان پاسخ دهند که  آیا در صنف خودشان پول بی‌ارزش است و همه در راه رضای خدا و خدمت به خلق کار می‌کنند؟ آیا همه هم‌صنفان‌شان انسان‌های با اخلاقی هستند که هیچ‌گاه از از چارچوب اخلاق و قانون تجاوز نمی‌کنند؟ آیا همه‌ی هم‌صنفان‌شان کارهاشان را به نحو احسن انجام می‌دهند و...این گروه هر وقت توانستند به این سوال‌ها پاسخ انصاف‌پسندی بدهند آن وقت می‌شود نه تنها این مسائل پرشکی را که همه‌ی  آن دزدی و اختلاس و بی اخلاقی‌ها را به جامعه پزشکان نسبت داد و اعلام کرد همه خوب هستند به جز پزشکان! با این وجود باز هم بحث در مورد این مخالفان عمدتا بی منطقِ صفر و یکی زیاد است و البته بی ارزش که نه خودم زیاد رغبتی به پرداختن به آن ها دارم و نه خواننده تمایل به خواندنش!

  • ویار تکلم
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۵ تیر ۹۵ ، ۲۱:۲۵
  • ویار تکلم